گنجور

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب

 

ز هر راهی که خواهد گو کند طی

که باید علم را شد وارد حی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب

 

نداند گر الف زو پرسی از بی

چه داند انکشاف علم محیی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

ولایات شموسی را صف حی

بود در پیش و اقماریست از پی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

ز کافور سلوکم عمر شد طی

بنار جذب ما را گرم کن پی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

سر عریان مخموران این می

فرو ماند بجام و افسر کی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۲ - فی المناجات

 

بود در استخوان و در رگ و پی

رگ و استخوان و پی مینا و اومی

صفای اصفهانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲۵ - خروج گماتا و مردن کاوس

 

چو آگاهی آمد به کاوس کی

بجوشید خونش به تن همچو می

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۴ - شاهنشاهی داراب بن بهمن

 

به جفتی پذیرفتش از نیکویی

به دینی که خوانی ورا پهلوی

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۳ - شمه ای از حال فیلپوس

 

نژاد از دو سو داشت آن نیک پی

زهرکول گرد وز اکمین کی

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۶۹ - پادشاهی بهرام گور

 

یکی شاه گیلان دگر شاه ری

دگر راد برزین آزاده پی

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۲ - پادشاهی یزدگرد شهریار

 

سخن گفت باید زتنزیل و وحی

زمعروف و از منکر و امر و نهی

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۴ - تأسف بر اوضاع حالیه ایران

 

یکی را به خنجر ببریده پی

یکی را به ناخن درون کرده نی

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۵ - یاد ایام نیک بختی و سعادت روزگار پیشین

 

خوش آن روز خرم که کاوس کی

به سودان و مصر اندر افکند پی

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۷ - خطاب به اورنگ کیان

 

همایون بدی گاه کاووس کی

همان وقت کیخسرو نیک پی

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۸ - خطاب به ابنای وطن گرامی

 

ز اژدر کشی یافت او فرهی

تو اژدر کشی کن فریدون توئی

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰۳ - در مقام اندرز و نصیحت ملوک

 

پدیدار سازی هم آئین داد

جهان را کنی از نکویی

میرزا آقاخان کرمانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱

 

بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی

دلم ز گردش او فارغ است و مستغنی

غنا و عزت گیتی چه حاجت است مرا

که هم ز عقل عزیزم هم از کمال غنی

نگار دلکش بختم ز عقل جسته حلل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲

 

طوبی و همایونا کاندر صف دنیا

در گلشن فردوسم و در سایه طوبی

از چاکری شاه کنم فخر به قیصر

وز فر ولیعهد زنم طعنه به کسرای

مولای بزرگان جهان گشتم ازیراک

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۱۸۱
۱۹۴