صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب
ز هر راهی که خواهد گو کند طی
که باید علم را شد وارد حی
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب
نداند گر الف زو پرسی از بی
چه داند انکشاف علم محیی
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب
ولایات شموسی را صف حی
بود در پیش و اقماریست از پی
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۲ - فی المناجات
بود در استخوان و در رگ و پی
رگ و استخوان و پی مینا و اومی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲۵ - خروج گماتا و مردن کاوس
چو آگاهی آمد به کاوس کی
بجوشید خونش به تن همچو می
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۴ - شاهنشاهی داراب بن بهمن
به جفتی پذیرفتش از نیکویی
به دینی که خوانی ورا پهلوی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۳ - شمه ای از حال فیلپوس
نژاد از دو سو داشت آن نیک پی
زهرکول گرد وز اکمین کی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۶۹ - پادشاهی بهرام گور
یکی شاه گیلان دگر شاه ری
دگر راد برزین آزاده پی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۲ - پادشاهی یزدگرد شهریار
سخن گفت باید زتنزیل و وحی
زمعروف و از منکر و امر و نهی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۳ - مجملی از وضع جغرافی و حسن موقع طبیعی ایران
هم از عهد جمشید و کاوس کی
نبود است ملکی به خوبی چو ری
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۴ - تأسف بر اوضاع حالیه ایران
یکی را به خنجر ببریده پی
یکی را به ناخن درون کرده نی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۵ - یاد ایام نیک بختی و سعادت روزگار پیشین
ایا ملک ایران انوشه بزی
همیشه زتو دور دست بدی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۵ - یاد ایام نیک بختی و سعادت روزگار پیشین
خوش آن روز خرم که کاوس کی
به سودان و مصر اندر افکند پی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۷ - خطاب به اورنگ کیان
همایون بدی گاه کاووس کی
همان وقت کیخسرو نیک پی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۸ - خطاب به ابنای وطن گرامی
ز اژدر کشی یافت او فرهی
تو اژدر کشی کن فریدون توئی
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰۳ - در مقام اندرز و نصیحت ملوک
پدیدار سازی هم آئین داد
جهان را کنی از نکویی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱
بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی
دلم ز گردش او فارغ است و مستغنی
غنا و عزت گیتی چه حاجت است مرا
که هم ز عقل عزیزم هم از کمال غنی
نگار دلکش بختم ز عقل جسته حلل
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲
طوبی و همایونا کاندر صف دنیا
در گلشن فردوسم و در سایه طوبی
از چاکری شاه کنم فخر به قیصر
وز فر ولیعهد زنم طعنه به کسرای
مولای بزرگان جهان گشتم ازیراک
[...]