فلیب دلاور به مکدونیا
در آن عصر بد حکم داری کیا
اگر چه به شه دادی او باژ و ساو
ولی کس به زورش نمی داشت تاو
همه ملک یونان به دست آورید
به اسپرته و تب شکست آورید
که از هر قلش بود بیخ و تبار
هم از تخم فرخ یل اسفندیار
نژاد از دو سو داشت آن نیک پی
زهرکول گرد وز اکمین کی
سپاهی زیونانیان گرد کرد
همی خواست جستن به ایران نبرد
چو یک چندگاهی بر این برگذشت
به دست یکی بنده اش کشته گشت
پسر بودی او را گوی نامور
که اسکندرش خواند فرخ پدر
به اورنگ مکدونیا برنشست
همه ملک یونانش آمد به دست
یکی لشگر نامدار و گزین
بیاراست از بهر خاور زمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.