گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۵

 

بده ساقی از آن می ساتکینی

که اندر شیشه مانده اربعینی

خورم صد نیش از زنبور ناچار

ببوی آنکه نوشم انگبینی

خرد را با تو کی دعویست ای عشق

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

پا مانده در گل در سرزمینی

جاکرده در دل مهر حبینی

کارم فتاده با شوخ چشمی

دارم نیازی با نازنینی

زد حاصلم برق ای خرمن حسن

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ترجیع‌بند

 

سر خیل بتان نازنینی

غارتگر عقل و کفر و دینی

ای صاحب خرمن لطافت

لطفی بنما بخوشه چینی

ز ابروت بقصد مرغ جانم

[...]

حکیم سبزواری
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴

 

به شکر خنده دل بردی ز هر زیبا نگارینی

بنام ایزد، چه زیبایی، تعالی الله چه شیرینی

چنان بر من گذر کردی که دارایی به درویشی

چنان بر من نظر کردی که سلطانی به مسکینی

هزاران فتنه برخیزد ز هر مجلس که برخیزی

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸

 

دلم که بسته تعلق به زلف پرچینی

کبوتری است معلق به چنگ شاهینی

ز ماه چاردهی روزگار من سیه است

که آفتاب فلک را نکرده تمکینی

مرا نهایت شادی است با تو ای غم دوست

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

منم آن رند پاک از کفر و دینی

که عِنْدَالکَشْفِ مازِدْتُ یَقینی

ندیده دیده‌ای در هیچ دوری

چو من دیوانهٔ عقل آفرینی

مشو غافل ز بالادستی چرخ

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی

 

چنان مستم ز یار نازنینی

که از مستی ندانم کفر و دینی

خوشا آن کهنه رند عور سرمست

که نه بت باشدش نه آستینی

ترا آن دیده نبود ور نه دلدار

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸

 

ای شوخ نازپرور آشوب عقل و دینی

طیب بهار خلدی زیب نگار چینی

کم مهر و زود خشمی گلچهر و شوخ چشم

طرار و دلفریبی طناز و نازنینی

عیدی از آن شر‌یفی روحی از آن لطیفی

[...]

قاآنی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

به من فرمود پیر راه بینی

مسیح آسا دمی خلوت گزینی

که از جهل چهل سالت رهاند

اگر با دل نشینی اربعینی

نباشد ای پسر صاحبدلان را

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

گر طالب مطلوب به هر آیینی

شرط است که در طلب ز پا ننشینی

بگذار ز سر غرور و خودبینی را

خواهی اگر ای دوست خدا را بینی

وحدت کرمانشاهی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵

 

نظر در آینه کن تا جمال خویش ببینی

ز حسن خود شوی آگه به روز من بنشینی

عدوی پیر وجوانی بلای تاب وتوانی

به جلوه دشمن جانی به عشوه آفت دینی

میان ماه وفلک با تو هیچ فرق ندیدم

[...]

بلند اقبال
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
sunny dark_mode