به شکر خنده دل بردی ز هر زیبا نگارینی
بنام ایزد، چه زیبایی، تعالی الله چه شیرینی
چنان بر من گذر کردی که دارایی به درویشی
چنان بر من نظر کردی که سلطانی به مسکینی
هزاران فتنه برخیزد ز هر مجلس که برخیزی
هزارن شعله بنشیند به هر محفل که بنشینی
تویی خورشید و ماه من به هر بزمی و هر بامی
تویی آیین و کیش من به هر کیشی و هر دینی
به بزمت مینشینم گر فلک میداد امدادی
به وصلت میرسیدم گر قضا میکرد تمکینی
چنان از عشق مینالم که مجنونی به زنجیری
چنان از درد میغلتم که رنجوری به بالینی
تویی هم حور و هم غلمان تویی هم خلد و هم کوثر
که هم اینی و هم آنی، و هم آنی و هم اینی
مرا تا میدهد چشم تو جام باده، مینوشم
تویی چون ساقی مجلس چه تقوایی چه آیینی
در افتادهست مرغ دل به چین زلف مشکینت
چو گنجشکی که افتاد ناگهان در چنگ شاهینی
چنان بر گریهام لعل میآلود تو میخندد
که آزادی به محبوسی و دل شادی به غمگینی
الا ای طرهٔ جانان، من از چین تو در بندم
که سر تا پا همه بندی و پا تا سر همه چینی
فروغی تا صبا دم میزند از خاک پای او
سر مویی نمیارزد وجود نافهٔ چینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که شاعر را به شدت تحت تأثیر قرار داده و احساسات عمیق او را بیان میکند. شاعر از شکرین بودن و زیبایی معشوق ستایش میکند و میگوید که معشوق همانند خورشید و ماه، در هر جمعی درخشنده است. او به عشقش میبالد و از غم و شادی ناشی از این احساسات متناقض سخن میگوید. شاعر عمیقاً به معشوق وابسته است و به نوعی در بند زیبایی و جذابیت او گرفتار شده است. در نهایت، او با اشاره به قدرت و تأثیر معشوق بر دل و روح خود، اهمیت وجود او را در زندگیاش نشان میدهد.
هوش مصنوعی: با لبخند تو، دل را از هر زیبایی و زیباییهای دلنواز گرفتی. ایزد را سپاس میگویم که چه زیبا و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: تو به گونهای به من نزدیک شدی که گویا ثروتمندانه به درویشی نگاه میکنی، و مانند یک سلطان به انسانی که در فقر به سر میبرد، توجه کردی.
هوش مصنوعی: هر بار که در مجلسی شرکت میکنی، دچار مشکلات و چالشهای زیادی خواهی شد، و هر زمانی که در جمعی حاضر میشوید، آتشهای فراوانی افروخته میشود.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید و ماه من هستی و در هر جمع و در هر مکان، تو اساس و بنیان منی، چه در هر نوع فرهنگ و چه در هر دینی.
هوش مصنوعی: اگر ستارهها و شانس به من کمک میکردند، من هم در میهمانی تو حاضر میشدم و به وصالت میرسیدم، اگر سرنوشت اجازه میداد.
هوش مصنوعی: به شدت از عشق شکایت میکنم و جذبهام به حدی است که مثل یک مجنون در زنجیر گرفتار شدهام. همچنین، به قدری از درد رنج میبرم که همچون یک بیمار در بستر بیماری غلت میزنم.
هوش مصنوعی: تو هم زیبا و لطیف هستی و هم جوانان خوشچهره، تو هم باغ بهشت و هم نهر کوثر. تو همهی این ویژگیها را در خود داری و میتوانی به هر دو جنبه اشاره کنی.
هوش مصنوعی: هرگاه چشمان تو گلابی از باده به من هدیه دهند، من هم آن را مینوشم. تو مثل ساقیای هستی که در مجلس میچرخد و هیچ چیز از تقوا و آداب دور نیستی.
هوش مصنوعی: دل من به دام زلف سیاه تو گرفتار شده است، مانند گنجشکی که ناگهانی در چنگال شاهینی افتاده باشد.
هوش مصنوعی: من در حال گریهام و اشکهایم مثل لعل (راهنما) رنگین شده است، اما تو در حالی که به این وضعیت خندیدی، انگار آزادی به کسی که زندانی است و دلی خوشحال به کسی که غمگین است، نگاه میکنی.
هوش مصنوعی: ای موی زیبا و دلربا، من به خاطر ظرافتت محصور شدهام، زیرا از سر تا پا در جاذبهٔ تو گرفتار هستم و همهٔ وجودم در تسخیر زیبایی توست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر نسیم صبحگاهی از خاک پای محبوب بوزد، حتی یک مو هم ارزش نخواهد داشت در مقابل وجود نافهای که از چین آمده است. به عبارت دیگر، عشق و احساسات عمیق انسانی دارای ارزش و اهمیت بیشتری از زیباییهای ظاهری و چیزهای مادی هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی
شگرفی چابکی چستی وفاداری به آیینی
جهانسوزی دل افروزی که دارد از پی فتنه
ز شکر بر قمر میمی ز سنبل بر سمن سینی
به نزد زلف چون مشکش نباشد مشک را قدری
[...]
دلی یا دیده عقلی تو یا نور خدابینی
چراغ افروز عشاقی تو یا خورشیدآیینی
چو نامت بشنود دلها نگنجد در منازلها
شود حل جمله مشکلها به نور لم یزل بینی
بگفتم آفتابا تو مرا همراه کن با تو
[...]
رخت گویم به زیبایی، لبت گویم به شیرینی
حرامست ار چنین صورت کند صورتگری چینی
به عارض حیرت حور و به قامت غیرت طوبی
به رخ سرمایهٔ مهر و به دل پیرایهٔ کینی
ترا، ای ترک، اگر روزی ببیند خسرو گردون
[...]
خودآرا را برابر می کند با خاک خودبینی
حنای شهپر پرواز طاوس است رنگینی
قناعت با سفال خویش کن کز ظاهرآرایی
شود آب گوارا ناگوار از کاسه چینی
سپهر سفله بر شیرین زبانان تنگ می گیرد
[...]
به هستی از گداز انفعالم نیست تسکینی
جبین همکاشکی می داشت چون مژگان عرقچینی
به تدبیری دگر ممکن مدان جمعیت بالم
براین اجزا مگر شیرازه گردد چنگ شاهینی
چو اشک از ننگ خود داری چسان آیم برون یارب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.