گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را

 

ور از رزمگه کاهل آیند پیش

بود حمله‌هاشان نه بر جای خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۲ - رفتن نریمان به شهر فغنشور

 

چو پیل دونده یکی گاو میش

همی تاخت خیلی در افکنده پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۶ - داستان دهقان توانگر

 

چنان پیکری را نهادند پیش

پرستیدنش ره گرفتند و کیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۹ - نامه گرشاسب به نزد فریدون

 

نگر نیک و بد تا چه کردی ز پیش

بیابی همان باز پاداش خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان

 

ز هر تحفه چندانش آورد پیش

که هم چین شدش خوار و هم گنج خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان

 

قبا و کلاه گهربفت خویش

دگر هدیه هر چیز در گنج بیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۱ - پاسخ نامه گرشاسب از فریدون

 

به بزم و به خوان هم بدان رسم پیش

همی زیست در ره چو در شهر خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۳ - زادن سام نریمان

 

برون از در کوشک از جای خویش

چو نزدیک شد رفت ده گام پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۶ - رزم دیگر گرشاسب با شاه طنجه

 

نهاد اندر آوردگه پای پیش

سپه را فرو داشت بر جای خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه

 

گرفتش دم اسپ و از جای خویش

برآورد و بنداخت سی گام پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه

 

سپهدار گفت ای بد زشت کیش

خوی بد چنین آورد کار پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۹

 

بر او سام بر کتف کوبال خویش

زره از پس و گرز و خفتانش پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب

 

می و یوز خلعت ز بالای خویش

فرستادم اینک به آیین به پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب

 

سر مه چو آمد نریمانش پیش

بسی هدیه بخشیدش از گنج خویش

اسدی توسی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

شما را شرم باد از کردهٔ خویش

وزین کشته یلان افتاده در پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

اگر فرزانه‌ای نیکو بیندیش

که روز آید ترا گفتار من پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

شده نالان و گریان بر تن خویش

فگنده سر چو بوتیمار در پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

اگر بر تن کنی پیرایهٔ خویش

چنین باشی که من گفتم و زین بیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

چنان مردی که باشد خوار و درویش

ز ناگاهان یکی گنج آیدش پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

اگر تو بخردی با دل بیندیش

ببین تا کام چه ننگ آورد پیش

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۱۵۲