گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

ببزم قرب چو دیدم میانهٔ من و دوست

حجاب و پرده و حائل تصور من و اوست

ز جای جستم و خود را فدای او کردم

که تا نماند کسی در مقام الا دوست

مر اینسخن نپذیرد جز آنکه گوش دلش

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

در خوش چو بر مغز رسیدم از پوست

گفتم بود این مقام جای من و دوست

چون نیک نظر نمودم از دیدهٔ دل

دیدم بمیان منی نباشد همه اوست

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۱ - در هر یک بند از این مربع ترکیب شعر دوم از مولوی رومی قدس سره

 

بهر آنکس کز دل و جان دوست جوست

خواست کارد مغز را بیرون ز پوست

گفت هرکس را منم مولا و دوست

ابن عم من علی مولای اوست

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - ساقی‌نامه

 

اگرچه مرا جسم و جانمست اوست

ولی هرچه باشد فزونتر نکوست

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - ارسال رسل

 

کانچه که خواهد همه در نوع اوست

پس شود از صدق و صفا نوع دوست

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - بلبل و پروانه

 

عشق تو شایستهٔ آن رنگ و بوست

حسن گل اندر خور این های و هوست

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - گلهای پژمرده

 

ولی همچو گل هر که خوشرنگ و بوست

به صورت نکوی و به سیرت نکوست:

میرزاده عشقی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

پس از سی سال رنج و آزمایش

که دادم امتیاز مغز از پوست

مرا بی شک یقین گردید حاصل

که صد دشمن، نمی ارزد به یک دوست

صابر همدانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - آئین آینه

 

وقت سحر، به آینه‌ای گفت شانه‌ای

کاوخ! فلک چه کجرو و گیتی چه تندخوست

ما را زمانه رَنجکِش و تیره روز کرد

خُرَم کسیکه همچو تواَش طالعی نکوست

هرگز تو بارِ زحمتِ مردم نمی‌کشی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - گل و خاک

 

صبحدم، تازه گلی خودبین گفت

کاز چه خاک سیهم در پهلوست

خاک خندید که منظوری هست

خیره با هم ننشستیم، ای دوست

مقصد این ره ناپیدا را

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۲ - تیر و کمان

 

به که ما با یکدگر باشیم دوست

پارگی خرد است و امید رفوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - تیمارخوار

 

گفت از ما با تو هر کس گشت دوست

تو بدست دوستی، کندیش پوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۵ - جامهٔ عرفان

 

شکستیمش که جان مغزست و تن پوست

کسی کاین رمز داند، اوستاد اوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - جولای خدا

 

در تکاپوییم ما در راه دوست

کارفرما او و کارآگاه اوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۶ - دریای نور

 

در آن حال، دانی که نیکی نکوست

که بینی تو مغزی و رفتست پوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۹ - دکان ریا

 

با مسافر، دزد چون گردید دوست

زاد و برگ آن مسافر زان اوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - دو محضر

 

تو شدی دمساز با پیوند و دوست

چرخ، روزی صد ره از من کند پوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - دو محضر

 

میکند از ما به جور و ظلم، پوست

خواجه مهمانست، صاحبخانه اوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - ذره و خفاش

 

چه سود از انزوا و ظلمت، ایدوست

بلندی خواه را، پستی نه نیکوست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۱ - روباه نفس

 

برو به لابه کرد از عجز، کایدوست

ز من چیزی نیابی، جز پر و پوست

پروین اعتصامی
 
 
۱
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
sunny dark_mode