گنجور

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۴ - ستایشِ صنیع الدّوله

 

گهی بینی که اندر گُلخَنی زشت

که هست آکنده از خار و خس و خشت

ایرج میرزا
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶

 

به روبنده و پیچه و روی زشت

نباید به دلخواه چیزی نوشت

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۳ - زرتشت

 

دو تا گردیده چرخ پیر را پشت

پی پوزش به پیش نام زردشت

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - شکوه

 

فلان سفیه که بر فضل من نهاد انگشت

به مجمع فضلا باز شد مراورا مشت

فضیحت ‌است که ‌تسخر زند به کهنه ‌شراب

عصیر تازه که‌نابرده‌ زحمت چرخشت

خطاست کز پس چل سال شاعری شنوم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱ - پس از ورود به خاک بجنورد

 

چون خطه طوس را پس پشت بهشت

در خطهٔ بجنورد دل این بیت نوشت

پیداست که حالتش چه خواهد بودن

بیچاره که از جهنم آید به بهشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » اعلان جنگ

 

ملک ایران احمدشه پاکیزه سرشت

که به پیشانیش ایزد خط انصاف نوشت

تاکه این شاه به سرتاج جهانبانی هشت

کار نیکو شد و هرگز نشود نیکو زشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » منقبت

 

ایزد از روز ازل کاین گل پاکیزه سرشت

این برومند شجر، در چمن دهر بکشت

بدو دستش دوکلید از قبل خویش بهشت

تا بدین هر دو گشاید در سجین و بهشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

درگه گشتاسب شه‌، دین کرد پیدا زردهشت

کرد یزدان را جدا از دیو و دوزخ از بهشت

گفت بیداد و دروغ و ریمنی زشت ست، زشت

راستی جو در منشت و درگوشت و درکنشت

پارسا مرد آنکه ورزد مهر و داد و یار و کشت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

این شنیدستم که اندر نامه‌ها کاتب نوشت

این که تخم چشم‌زخمی گنبد گردنده گشت

دید چون نادر، به خشم آن نامه ها از دست هشت

گفت نندیشی از این گفتار ناشایست و زشت

آنچه پیران در حرم دانند و طفلان درکنشت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » جنگ تهمورث با دیوها » خطاب به زن

 

گاه‌ خوب‌ خوبی‌ و گه زشت زشت

یا به چاه ویل‌، یا صدر بهشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نصیحت

 

یاد باد آن که این سخن بنوشت‌:

سرزنش بهتر از نصیحت زشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - جواب بهار به ادیب‌ السلطنهٔ سمعین «عطا»

 

با چنین‌ طبع خسته و خط زشت

چون‌ توانم جواب خواجه نوشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - جو یک مثقالی

 

بود یکی پیر دوتاگشته پشت

ریش و سر اسپید و عصایی به مشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - صخر شرید

 

حلقهٔ جوشن از آن زخم درشت

شد فرو در شکمش چار انگشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - صخر شرید

 

روز دیگر کسی از راه گذشت

حالش از مادر او جویا گشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ

 

کار تاربخ و تتبع تازه گشت

صنعت انشا بلند آوازه کشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ

 

قرن حاضر خاصهٔ اقبال گشت

واحدی کز صدهزاران برگذشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ

 

عمر من ‌در زحمت‌ و محنت گذشت

می‌روم اکنون سوی پنجاه و هشت

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۳۴
۱۳۷
sunny dark_mode