گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۲

 

گر نه بدبختمی، مراکه فگند؟

به یکی جاف جاف زود غرس

او مرا پیش شیر بپسندد

من نتاوم برو نشسته مگس

گرچه نامردم است، مهر و وفاش

[...]

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف » پاره ۹

 

گرچه نامردمست آن ناکس

نشود سیر ازو دلم یرگس

رودکی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - در داستان ابو منصور

 

به چیزی که باشد مرا دسترس

بکوشم نیازت نیارم به کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲

 

جهان سر به سر چو فسانست و بس

نماند بد و نیک بر هیچ‌کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

ندانم چه شاید بدن زین سپس

که راز سپهری ندانست کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۷

 

نباید ز گیتی ترا یار کس

بی‌آزاری و راستی یار بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۳

 

که سوی فریدون فرستند کس

به پوزش کجا چاره این بود بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۸

 

سپاس از جهاندار فریادرس

نگیرد به سختی جز او دست کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳

 

امیدم به بخشایش تو است بس

به چیزی دگر نیستم دسترس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۰

 

بگفتند کاین تیر زالست و بس

نراند چنین در کمان تیر کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۳

 

هر آنگه کت آید به بد دسترس

ز یزدان بترس و مکن بد بکس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۲

 

خداوند این را ندانیم کس

همی رخش رستمش خوانیم و بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۴

 

که در خورد تاج کیان جز تو کس

نبینیم شاها تو فریادرس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲

 

به جایی که کاووس را دسترس

نباشد ندارم مر او را به کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

کنون گر نباشی تو فریادرس

نبینی بمازندران زنده کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۶

 

جهان دیده باید عنان‌دار کس

سنان و سپر بایدش یار بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۹

 

کجا پادشا دادگر بود و بس

نیازش نیاید بفریادرس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۲

 

وزان کز دلیران نشد کشته کس

زواره ز اسپ اندر افتاد و بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۶

 

هجیرش چنین داد پاسخ که بس

به ترکی نباید مرا یار کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۸

 

عنان‌دار چون او ندیدست کس

تو گفتی که سام سوارست و بس

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۱۲۰