گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

برآنم که بی‌خواب بودی سه شب

به من بازگوی این و بگشای لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۳

 

سکندر چو دید آن بخایید لب

برو تیره شد روز چون تیره شب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۶

 

بخندید زان چاره در زیر لب

دو بسد نهان کرد زیر قصب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸

 

یکی را ز کمی شده خشک لب

یکی از فزونیست بی‌خواب شب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۳

 

همی رفت ازین سان دو روز و دو شب

کسی را به خوردن نجنبید لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۸

 

ازان پس به کس نیز نگشاد لب

پر از غم همی بود تا نیم‌شب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۲

 

یکی کودک آمد زنی را به شب

بدو ماند هرکس که دیدش عجب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۳

 

هم‌انگه درفشی برآورد شب

که بنشاند آن جنگ و جوش و جلب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۴

 

چو بگذشت یک پاس از تیره شب

بیاسود طایر ز بانگ جلب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۴

 

هرانکس کجا یافتی از عرب

نماندی که با کس گشادی دو لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۴

 

عرابی ذوالاکتاف کردش لقب

چو از مهره بگشاد کفت عرب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۲

 

برفتند نعمان و منذر به شب

بسی نامداران گرد از عرب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۶

 

وزان پس بدان پند شاه عرب

پرستش بدی کار او روز و شب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۲

 

سخنهایش بشنید شاه عرب

به پاسخ برو هیچ نگشاد لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴

 

کسی کو ندارد بود خشک لب

چنانچون توی گرسنه نیم‌شب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۲

 

بیامد ز آموی یک پاس شب

گذر کرد بر آب و ریگ فرب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۲

 

چو برگشت و آمد به شهر فرب

پر از رنگ رخسار و پرخنده لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

هر آنکس که آید به روز و به شب

ز گفتار بسته مدارید لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

پیاده شد از اسب و بگشاد لب

چنین گفت کاین منذرست از عرب

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۰۵
sunny dark_mode