وزان جایگه شاد لشگر براند
بزرگان بیدار دل را بخواند
همی رفت تا سوی شهری رسید
که آن را میان و کرانه ندید
همه هرچ باید بدو در فراخ
پر از باغ و میدان و ایوان و کاخ
فرود آمد و بامداد پگاه
به نزدیک آن چشمه شد بیسپاه
که دهقان ورا نام حیوان نهاد
چو از بخشش پهلوان کرد یاد
همی بود تا گشت خورشید زرد
فرو شد بران چشمهٔ لاژورد
ز یزدان پاک آن شگفتی بدید
که خورشید گشت از جهان ناپدید
بیامد به لشکرگه خویش باز
دلی پر ز اندیشههای دراز
شب تیره کرد از جهاندار یاد
پس اندیشه بر آب حیوان نهاد
شکیبا ز لشگر هرانکس که دید
نخست از میان سپه برگزید
چهل روزه افزون خورش برگرفت
بیامد دمان تا چه بیند شگفت
سپه را بران شارستان جای کرد
یکی پیش رو چست بر پای کرد
ورا اندر آن خضر بد رای زن
سر نامداران آن انجمن
سکندر بیامد به فرمان اوی
دل و جان سپرده به پیمان اوی
بدو گفت کای مرد بیداردل
یکی تیز گردان بدین کار دل
اگر آب حیوان به چنگ آوریم
بسی بر پرستش درنگ آوریم
نمیرد کسی کو روان پرورد
به یزدان پناهد ز راه خرد
دو مهرست با من که چون آفتاب
بتابد شب تیره چون بیند آب
یکی زان تو برگیر و در پیش باش
نگهبان جان و تن خویش باش
دگر مهره باشد مرا شمع راه
به تاریک اندر شوم با سپاه
ببینیم تا کردگار جهان
بدین آشکارا چه دارد نهان
توی پیش رو گر پناه من اوست
نمایندهٔ رای و راه من اوست
چو لشگر سوی آب حیوان گذشت
خروش آمد الله اکبر ز دشت
چو از منزلی خضر برداشتی
خورشها ز هرگونه بگذاشتی
همی رفت ازین سان دو روز و دو شب
کسی را به خوردن نجنبید لب
سه دیگر به تاریکی اندر دو راه
پدید آمد و گم شد از خضر شاه
پیمبر سوی آب حیوان کشید
سر زندگانی به کیوان کشید
بران آب روشن سر و تن بشست
نگهدار جز پاک یزدان نجست
بخورد و برآسود و برگشت زود
ستایش همی بافرین بر فزود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، لشکر بزرگی در جستجوی آب حیوان به راه میافتند. بزرگانی با دلهای بیدار به فرماندهی سکندر به جستجوی این آب میروند که گفته میشود جان را جاودانه میکند. سکندر پس از دیدن مناظر زیبا و چشمهای در صبحگاه، به عباس اشاره میکند که با دو نفر از جنگجویان خود به جستجوی آب برود. آنها روزها سفر میکنند و در تاریکی به پیش میروند. در نهایت سکندر آب را مییابد و خود را شستشو کرده و زندگی تازهای به دست میآورد. او از زحمات خود سپاسگزاری میکند و امید به جاودانگی در دلش میروید.
هوش مصنوعی: از آن مکان، سپاه شاد و خوشحال میشود و بزرگان با قلبهای بیدار را فرا میخواند.
هوش مصنوعی: او در حال حرکت بود تا به شهری برسد که هیچ نشانهای از مرزهای آن نداشت.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که لازم است، در این دنیای وسیع پر از باغ، میدان، ایوان و کاخ برای او وجود دارد.
هوش مصنوعی: او در صبح زود به کنار چشمه رفت، بدون اینکه همراهی داشته باشد.
هوش مصنوعی: دهقان به او نام یک حیوان داد چون از بخشندگی و دینداری پهلوان یاد کرد.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که تا زمانی که خورشید زرد رنگ غروب کرد و بر روی چشمهٔ آبی رنگ زیبایی قرار گرفت، ادامه داشت.
هوش مصنوعی: از خداوند پاک شگفتیای را مشاهده کرد که خورشید از منظر جهان ناپدید شد.
هوش مصنوعی: او به میدان جنگ خود بازگشت و دلی پر از افکار عمیق و اندیشههای فراوان داشت.
هوش مصنوعی: در شب تاریکی که به یاد فرمانروای جهان است، پس از تفکر، بر آب حیات چیزی گذاشت.
هوش مصنوعی: کسی که صبر کند و از میان جمعیت، بهترین و شایستهترین فرد را انتخاب کند.
هوش مصنوعی: پس از چهل روز، خورشید طلوع کرد و فصل تازهای آغاز شد. اکنون باید ببینیم که چه شگفتیهایی در انتظار ماست.
هوش مصنوعی: سربازان را در محلی مناسب مستقر کرد و یکی از آنها را که چابک و سریع بود، جلو فرستاد.
هوش مصنوعی: او در میان آن جماعت برجسته مانند خضر (که برای wisdom و دانایی مشهور است) با نظر بد خود، راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: سکندر به فرمان او آمد و دل و جانش را به عهد و پیمان او سپرد.
هوش مصنوعی: به او گفت: ای مرد بیدار و هوشیار، به سرعت در این کار دل به خود مشغول کن.
هوش مصنوعی: اگر آب زندگی را به دست بیاوریم، مدتی برای پرستش و شکرگزاری توقف خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: کسی که جان خود را با پرورش و تکیه به خداوند شرافت میبخشد و از عقل و خرد برای هدایت خود بهره میگیرد، هرگز نمیمیرد.
هوش مصنوعی: دو مهر با من است که وقتی خورشید درخشان میتابد، شب تاریک نیز آب را میبیند.
هوش مصنوعی: یکی از آنها را انتخاب کن و به عنوان نگهبان زندگی و سلامت خود بایست.
هوش مصنوعی: شمع راهی دیگری برای من خواهد بود، تا در تاریکی به همراه جمعی دیگر بروم.
هوش مصنوعی: بیا ببینیم خداوند جهان چه چیزهایی را به طور آشکار نشان داده و چه رازهایی را در پس آن پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: اگر او در پیش من پناهگاه باشد، پس او نماینده نظر و مسیر من است.
هوش مصنوعی: زمانی که سپاه به سمت آب حیات حرکت کرد، صدای بلند "الله اکبر" از دشت به گوش رسید.
هوش مصنوعی: وقتی از جایی که خضر در آنجا بود عبور کردی، از هر نوع خوراکی که داشتید، دست کشیدی.
هوش مصنوعی: دو روز و دو شب به همین شکل گذشت و هیچکس حرکتی برای خوردن و نوشیدن نکرد.
هوش مصنوعی: سه نفر در تاریکی به دو راهی رسیدند و بعد از آن، مانند اینکه ناپدید شدند، گم شدند.
هوش مصنوعی: پیامبر به سمت آب حیات حرکت کرد تا زندگی را به آسمانها برساند.
هوش مصنوعی: آب زلال و روشن به سر و تن او وزیده شد، و تنها پاکی و پاکیزگی که در نزد خداوند وجود دارد، حفظ شد.
هوش مصنوعی: او پس از خوردن و استراحت، به سرعت بازگشت و در حال ستایش و پرستش خداوند بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.