گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۰

 

کنون هر یکی از یک اندام ماه

فرستیم یک نامه نزدیک شاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۱

 

در گنج بی‌رنج بگشاد شاه

گزین کرد ازان یاره و تاج و گاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۱

 

فغستان چو آمد به مشکوی شاه

یکی تاج بر سر ز مشک سیاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۱

 

چو سرو سهی بر سرش گرد ماه

نشایست کردن به مه بر نگاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۲

 

به پاسخ به دانا چنین گفت شاه

که هر دل که آن گشته باشد سیاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۲

 

بدو گفت زین پس مرا بر گناه

نگیرد خداوند خورشید و ماه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

ازان سوی کاهش گرایید شاه

نکرد اندر آن هیچ تن را نگاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

سکندر بیامد بران بارگاه

دو لب پر ز خنده دل از غم تباه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

یکی بدره دینار و اسپی سیاه

بهرای زرین بفرمود شاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۶

 

ببینی کنون ژنده پیل و سپاه

که پیشت ببندند بر باد راه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

به هر سو همی رفت زان‌سان سپاه

تو گفتی جز آن بر زمین نیست راه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

هم‌انگه چو آمد به منزل سپاه

گروهی برفتند نزدیک شاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

سپه را چرا کرد باید تباه

بدین مرز بی‌ارز و زین‌گونه راه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

ازین جنگ گر بازگردد سپاه

سوار و پیاده نیابند راه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

مرایار یزدان و ایران سپاه

نخواهم که رومی بود نیک‌خواه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

چو آگاه شد فور کامد سپاه

گزین کرد جای از در رزمگاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

به گردون براندند بر پیش شاه

درونش پر از نفط کرده سیاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

ازان ابرش و خنگ و بور و سیاه

که دیدست شاهی ز آهن سپاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۸

 

از آتش برافروخت نفط سیاه

بجنبید ازان کاهنین بد سپاه

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۸

 

طلایه فرستاد هر سو به راه

همی داشت لشکر ز دشمن نگاه

فردوسی
 
 
۱
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۶۳۴
sunny dark_mode