ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٨۵
بستم احرام آستانه شاه
بامید سخاوت عامش
ز آنکه مشهور بود در عالم
صیت انعام و ذکر اکرامش
خود نهادند پیش من کاری
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
اگر مبهم بود القاب و نامش
بگوید با تو اینمخلص تمامش
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۴ - در تحقیق مراتب نفس
چو باشد تند اماره است نامش
بود لوامه چون کردند رامش
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۴ - در تحقیق مراتب نفس
در آن منزل که حاصل گشت کامش
به معنی مطمئنه گشت نامش
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۱ - در بیان نهایت عشق است
بود در راستی اول مقامش
میان عشق و مستی کشت نامش
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل دوم » بخش ۴ - حق الیقین
عمل اینجا همی کنی نامش
پس جزای عمل در انجامش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۳
پسنه دهنی که مستم از بادامش
تا زر ندهی مرا ندانی نامش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۰
فرشی که فکندم از پی آرامش
پهلو چو بر آن نهی بدانی نامش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۴
آنک افتاد چو ماهی دل من در دامش
ماهی از شست برون کن که بدانی نامش
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱
ما از در او دور و چنین بر در و بامش
باد سحری میگذرد، باد حرامش!
تا بر گل روی از کلهاش دام نهادی
مرغان ز هوا روی نهادند به دامش
ای مرغ ز دام سر زلفش خبرت نیست
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۵ - آغاز داستان جمشید و خورشید
همایون کوکبی خورشید جامش
فریدون موکبی جمشید نامش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر
ازین خور طلعتی ناهید رامش
از این مه پیکری، خورشید نامش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۴ - رفتن جمشید به اقامتگاه خورشید
پرستاری« پری رخسار» نامش
پری و آدمی از جان غلامش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۰ - بازگشت جمشید به روم و دامادی او
برآورده به بخت نیک کامش
به مردی رفته بر خورشید نامش
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در مدح شاه شیخ ابواسحاق و شرح احوال خود و تضمین قطعهای از ظهیر فاریابی
خطبه و سکه عالی از نامش
بر جهانی ز فیض انعامش
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲ - فی نعت النبی علیه الصلوٰة و السلام
آن خواجه که شد فلک غلامش
آرایش عقل گشت نامش