گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

مگر گردد دلم لختی گشاده

وگرنه میروم بیرون پیاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو بر خر پشته آمد شاهزاده

دو زن را دید بر روی اوفتاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

سرایی دید ایوان برگشاده

نشسته گلرخ و شمعی نهاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ

 

هزاران سرو بر پای ایستاده

خرد بر پای ایشان سر نهاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۶ - صفت جشن خسرو

 

فروغ روی چندان حور زاده

جهانی را بهشتی نور داده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۶ - صفت جشن خسرو

 

بباد صبح در تختی نهاده

چو آتش جمله در تختی فتاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

چنان بی کفش رفت آن شوم زاده

که مرد کفش دردامن پیاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

کنون هم گلرخ و هم شاهزاده

گهی شکّر خورند و گاه باده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۶ - آگاهی یافتن خسرو از پیدا شدن گل

 

بجای آورد حالی شاهزاده

که آن کاریست با حسنا فتاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

نخستین، پیش میدان شد پیاده

قدم غرقه در آهن تا چکاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

درامد گرد شه پیل و پیاده

ز اسپ خویش رخ بر شه نهاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

گلش گفت ای خرد یکسو نهاده

بخون جان خود بازو گشاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

دران شب شاه چین شمعی نهاده

نشسته بود با آن حور زاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۰ - در صفت موی

 

گرفته موی تو مست اوفتاده

چو موی مژّه لب بر هم نهاده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

جهانی را بهشتی حور زاده

بهشتی را جهانی نور داده

عطار
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۳۰
sunny dark_mode