گنجور

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۳

 

پلک چرا رویِ هم انداختی

روز به خود بهرِ چه شب ساختی؟

ایرج میرزا
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » دردریات (مطایبه‌ها) » شمارهٔ ۲ - تیمورتاش نامه

 

تو، با دشمنِ مملکت ساختی

ولی نعمتِ خویش، نشناختی

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶

 

سپر پیشم از عجز انداختی

ز ره بازگشتی زره ساختی

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۳ - دیدار گرگ

 

وگر گرگ چنگال کین آختی

برو خواجه تیری نینداختی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ اول

 

تو همه را خواندی و پرداختی

کار به آیین خرد ساختی

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۳ - کشف راز

 

آنچه تو از دوش دل انداختی

بار دل زار منش ساختی

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - تأثیر سخن

 

کس از خویش، بر شه نپرداختی

در آن دم کسی شاه نشناختی

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - جولای خدا

 

گر به کار خویش می‌پرداختی

خانه‌ای زین آب و گل می‌ساختی

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۷ - عشق حق

 

خوابگاه، اندر سر ره ساختی

بستر آوردند، دور انداختی

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای

 

سالها نرد خدائی باختی

این گره را زان گره نشناختی

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق

 

ما گرفتیم آنچه را انداختی

دست حق را دیدی و نشناختی

پروین اعتصامی
 

رهی معیری » منظومه‌ها » گل یخ

 

ز گلچهرگان سر بر افراختی

که با جان افسرده‌ای ساختی

رهی معیری
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode