گنجور

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

دو عالم پرتوی از نور ذاتم

جهان روشن ز خورشید صفاتم

منم عنقای قاف بی نشانی

که در هر جای و بی جای و جهاتم

من آن خورشید اوج لامکانم

[...]

اسیری لاهیجی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۳ - وصیت خسرو و وفات و تجهیز و تدفین او

 

شد سیه‌روز ز ماتمش خاتم

کند رخسار خود در آن ماتم

هلالی جغتایی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - نعت

 

تویی سرچشمه آب حیاتم

تویی شیرین تر از آب نباتم

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۰

 

تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم

در کاغذ آتش زده ثبت است براتم

آثار بقایم عرق روی حبابست

شرم آینه دارد به‌کف از موت و حیاتم

هستی به هوس تک زدن‌ گرد فسوس است

[...]

بیدل دهلوی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

از سنبل حوران ارم بضعه خاتم

چون مجلس ماتم

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۳

 

عشق خضر است و من گمشده اندر ظلماتم

نیست گر آب حیاتی بده ای خضر نجاتم

شوم ار خاک در میکده او روزی

منت از خضر چرا باشد و از آب حیاتم

حالتی بس عجبم دست دهد در شب هجران

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » بخش دوم دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۴۷

 

اگر برتر بتم بعد از وفاتم

گذار آری به قربان وفاتم

ز آب لعل لب فایز ره مهر

حیاتم ده که پامال حیاتم

فایز
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۴۶ - القرب

 

الست اعنی که مستغنی بذاتم

بلی یعنی که ظاهر در صفاتم

صفی علیشاه
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مثنوی

 

بده چون خضر ازین ظلمت نجاتم

بنوشان از کرم آب حیاتم

غروی اصفهانی
 
 
۱
۲
۳