عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
گل سیراب را در خون بدیدند
دو چشم دل ز گل در خون کشیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
دو آتش همچو بادی دررسیدند
به یک ره بر دل و جانش دمیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
سپه چون نزد خوزستان رسیدند
ز خوزستان بهجز نامی ندیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
بقصر گلرخ دلبر دویدند
ز گلرخ در هوا گردی ندیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
سه مرد دزد بر بالا دویدند
زنان را بر سر بالا بدیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
گروهی بر درختان میدویدند
گروهی سر بر ایوان میکشیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
چو دزدان مردی هرمز بدیدند
ز بیمش چون زنان دم میدمیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
به یک ره همچو شیران بر دمیدند
به پیش آن جوانمردان رسیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
چو پیش خانهٔ حُسنا رسیدند
صفیر از حیله درحسنا دمیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
چوآن آزادگان آنجا رسیدند
ببستند آن در و سر در کشیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم
چو ازره پیش خسرو شه رسیدند
نقاب از چهرچون مه برکشیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم
سرافرازان، چو شاهان در رسیدند
بزیر پای اسپ اطلس کشیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را
همه یکسر بدان در، دردویدند
ازان چون صبح بدمد ناپدیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چو از خشکی سوی دریا رسیدند
زخشکی، سوی کشتی درکشیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چو از صحرا سوی دریا رسیدند
درون رفتند ودریا را بریدند
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چوآن هر دو بحُسنا در رسیدند
بپرسیدند و گفتند و شنیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
سرافرازان دگر ره،صف کشیدند
دو رویه صور در گیتی دمیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل
شبانروزی بهم صحرا بریدند
چو از دوری لب دریا بدیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه
چو روزی چند آنجا در کشیدند
بپیش بیشه گاهی در رسیدند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه
گر آواز عجب برمیکشیدند
صدا از چرخ گردان میشنیدند