عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۰ - در فنا و در یافتن بقای کل فرماید
بهانه نیست منصور این نمود است
زما کانجا دل و جانت شنود است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
چنان منصور باتو در نمود است
که کلی با تو درگفت و شنود است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
دل صدیق دایم درنمود است
از آنش عرش دایم در سجود است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۹ - سؤال کردن سلطان بایزید از منصور از جان و جانان
بده جامی که وصلت در نمود است
که جانم با تو اینجا بود بود است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۳ - جواب منصور شیخ جنید را (قس)
حقیقت جمله گفتارش نمود است
تمامت آفرینش در سجود است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۶ - اسرارگفتن منصور با شیخ کبیر در اعیان
چو کل شیئی در جمعم نموداست
همه ذراتم اینجا در سجود است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۱ - اسرار گفتن عبدالسلام با شیخ جنید از حقیقت منصور
سخن کاین مرد گفت از بود بود است
که ذات جسم و جان در کل نموداست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۸ - پسر در اثبات شرع به پیر دانا گوید
شریعت سرّ عالم برگشود است
ره تحقیق حق اینجا نمود است
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
بدانی آن زمان کاینجا چه بوداست
که ازتو جملگی گفت و شنوداست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
مشو حیران که جانان رخ نموداست
زبانت جملگی اینجا شنود است
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
ز ذرّات این همه برهان نمود است
وز این برهان همه گفت و شنوداست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۷ - قصّه منصور و عیان او بهر نوع فرماید
ترا چون گلشنت گلخن نموداست
ولی بر آتشت افتاده دود است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
تمامت چشمه زان دریای بوداست
که بحر است و ترا چشمه نمود است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
حقیقت آب آن دریای بود است
که در اینجا حقیقت رخ نمود است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
همه خوانند قرآن و چه سود است
که کس آگه از او اینجا نبود است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید
محمّد در دل عطّار بود است
که درجانش جمال جان نمود است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
حقیقت عقل در نابود بود است
که اسرارجهان از وی گشود است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
معائینه جمال خود نموداست
ابا عطّار در گفت و شنود است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
بتو عطّار اینجاگه نموداست
که درتو دید پاک اللّه بود است