عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۷) حکایت معشوق طوسی با سگ و مرد سوار
که سگ گرچه بصورت ناپسندست
ولیکن در صفت جانش بلندست
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۷) حکایت گبر که پُل ساخت
کسی راگفت کین خَیری بلندست
که بنیاد چنین پُل اوفکندست
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۶) حکایت غلبۀ عشق مجنون بر لیلی
ببین تا زور شیر عشق چندست
که چون موریم در پای اوفکندست
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۲) حکایت حسن بصری و رابعه رضی الله عنهما
چو کِرمانت برای بند بندست
بهیک خرما ازین کرمان بسندست
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر
چو زین جمله ترا ده گز پسندست
چرا پرسی ز جمله تا بچندست
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر
شهش گفتا همه خشتت بچندست
چنین گفت او که ده خشتت پسندست
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۲) حکایت سلیمان علیه السلام و شادروانش
ازان خورشید سلطانی بلندست
که از آفاق یک قرصش پسندست
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۱) حکایت ابرهیم علیه السلام
که او مشغول چندین گوسفندست
خدا میگوید او پاک و بلندست
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » المقالة الحادی و العشرون
سخنهای تو یکسر سودمندست
بغایت هم مفید و هم بلندست
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر
ترا هم چون عتابی تخت چندست
عتابی را چه تخت آن تخت بندست
عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
چراجانت زعالم پر گزندست
که از عالم ترا قوتی بسندست
عطار » خسرونامه » بخش ۶ - در فضیلت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام
ترا از زهر بدعت گر گزندست
همین تریاق اربع سودمندست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز
ببین تاکار و بار عشق چندست
که هر دم صد جهان برهم فگندست
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چنان از عشق او خسرو نژندست
که گویی بندبندش زیربندست
عطار » خسرونامه » بخش ۴۸ - نامه نوشتن قیصر بشاه سپاهان
تو دانی پایگاه ما که چندست
فلک نرسد بما گرچه بلندست