عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » المقالة الحادی عشر
پسر گفتش اگر در جاه باشم
چرا آشفته و گمراه باشم
چو من در اعتدالی جاه جویم
مکن منعم اگر این راه جویم
اگر اندک بود در جاه میلم
[...]
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۲) حکایت
یکی گفتست از اهل سلامت
که گر رسوا شود خلق قیامت
عجب نیست این عجب آنست دایم
که یک تن برهد از چندین مظالم
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » المقالة الثانی و العشرون
پسر گفت ای پدر این کیمیا چیست
که بی اودست میندهد مرا زیست
بیان کیمیا کن تا بدانم
که بی آن دست میندهد جهانم
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » فی نعت النبی صلی الله علیه و آله و صحبه و سلم
محمد مقتدای هر دو عالم
محمد مهتر اولادِ آدم
وگر در خوردّ آب تو نیم من
فرا آبم مده والله اعلم
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
عزیزی گفت من عمری درین کار
بعقد و جد در بودم گرفتار
چو پنهان میشدم من خود نبودم
چو پیدا میشدم بودم چه سودم
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۲
شمع آمد و گفت: چند از افروختنم
وز خامی خود سوختن آموختم
چون من نزدم اناالحقی چون حلاج
فتوی که دهد به کشتن و سوختنم
عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
زهی خاک درت تریاک اعظم
طفیلی وجودت کل عالم
زهی موسی عمران بر در تو
به هارونی میان دربسته محکم
زهی دربان تو یعنی که افلاک
[...]
عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
زین پیش که از جهان پرغم
جستیم وفا نشد مسلم
چون ملکت جم نماند جاوید
می نوش به یاد ملکت جم
ای آنکه نگشته است خالی
[...]
عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳
آن کیست بر آن سپهر اعظم
وان کیست ورای هر دو عالم
از خاک یکی سواد افتد
وز آب درو بلاد احکم
کم کار ولی درو جهان گم
[...]
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
سوزنی چون دید با عیسی به هم
بخیه با روی او فکندش لاجرم
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
کو نماید عالم و یک ذره هم
کم شود دو کوپله زین بحر کم
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
چون طفیل نور او آمد امم
سوی کل مبعوث از آن شد لاجرم
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
داعی بتهای عالم بود هم
سرنگون گشتند پیشش لاجرم
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت شفقت کردن مرتضی بر دشمن
من همی ننهادمی بی او به هم
پیش حق در جنت المأوی قدم
عطار » منطقالطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان
سر بزن نمرود را همچون قلم
چون خلیل الّه در آتش نِه قدم
عطار » منطقالطیر » داستان همای » داستان همای
نفس سگ را خوار دارم لاجرم
عزت از من یافت افریدون و جم
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » جواب هدهد
هرکه را در عشق محکم شد قدم
در گذشت از کفر و از اسلام هم
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
خلق را فی الجمله در شادی و غم
مقتدایی بود در عالم علم
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
ذرهای عقلش نماند و هوش هم
درکشید آن جایگه خاموش دم