عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۵ - در مناجات و ختم کتاب فرماید
که تا گردد نهانیها عیانم
بفضل خویش گویا کن زبانم
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۵ - در مناجات و ختم کتاب فرماید
نیارد نام او بردن زبانم
که بس آلوده میبینم دهانم
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۶ - تاریخ نظم کتاب
ترحم چون فرستی بر روانم
ز انفاست شود آسوده جانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۸ - در سؤال کردن از هیلاج و جواب دادن او را
اگر این سرّ بگوئی در زمانم
شود مکشوف ای جان و جهانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۸ - در سؤال کردن از هیلاج و جواب دادن او را
نشانست آن کلاه از جان جانم
رموز آشکار او نهانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۰ - در فنا و در یافتن بقای کل فرماید
گناه دست نبود شیخ جانم
بریدن باید اینجا گه زبانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۰ - در فنا و در یافتن بقای کل فرماید
چو من در پردهٔ جانت عیانم
ولی از چشم صورت بین نهانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۱ - جواب منصور در خطاب حق سبحانه و تعالی
نیندیشم من از دست و زبانم
اناالحق آینه شرح و بیانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۱ - جواب منصور در خطاب حق سبحانه و تعالی
نخواهم صورت اینجا گاه دانم
از آن صورت در اینجا در نهانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
ز بود عشق اینجا بینشانم
بجز دیدار عشق اینجا ندانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
در این ظلمات، خضر رهروانم
بسوی آب حیوان راه دانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۷ - در ذات و صفات و عین الیقین فرماید
از آن من پیش بین واصلانم
که جز او در اناالحق میندانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید
ز مستی در همه کون و مکانم
اناالحق میزند عین العیانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید
ز مستی شیخ من عین عیانم
از آن اندر نشان بینشانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۰ - در سلوک و وصول فرماید
نظر کردم بجانان بود جانم
تنم بد آشکارا و نهانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
دوای درد عشاق جهانم
ازیرا من طبیب غمگنانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
بمنزل در رسیده این زمانم
رخ شه دیده در عین العیانم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
چه شور است این بگو تا من بدانم
زشور و گفت در روی جهانم