عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه
چو حق را وفق نام او کلامست
ز فرقانست فاروق این تمامست
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه
ترا گر تیر باران بر دوامست
علیُّ جُنّةُ جُنّة تمامست
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد
مرا جاوید آن حاجت تمامست
شهش گفتا بگو آخر کدامست
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ
چو سگ را در ره او این مقامست
فزونی جُستنت بر سگ حرامست
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه
کسی را در ضرورة گر مقامست
شود حالی مُباحش گر حرامست
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه
نه اینی و نه آن اینت حرامست
که در دین ناتمامی ناتمامست
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز
شهش گفتا شکار تو کدامست
جوابش داد کو محمود نامست
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز
شهش گفت ای ایاز اینم تمامست
شکاری در کمند از ما کدامست
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۷) حکایت آن دزد که دستش بریدند
کنون تا زندهام اینم تمامست
که بی این زندگی بر من حرامست
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۱) حکایت سلطان محمود و آرزو خواستن بزرگان
مرا چون عالمی پُر احترامست
نشانه تیر شه بودن تمامست
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۲) حکایت ابراهیم ادهم
بنا بر عقل تست و این تمامست
ازین روشن ترت هرگز چه جامست
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۵) حکایت پیرزن با شیخ و نصیحت او
ز زاهد پختگی جستن حرامست
که زاهد همچو خشت پخته خامست
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۱) حکایت سلطان محمود با ایاز
دل تو زیرِ دست این غلامست
مرا این پادشاهی خود تمامست
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۷) حکایت محمود و شمار کردن پیلان
چو در حقّ تو نعمت بر دوامست
دمی بی شکرِ حق بودن حرامست
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۴) حکایت سلطان محمود با آن مرد که همنام او بود
اگر یک گِرده هر روزت تمامست
چو تو دو گرده میجوئی حرامست
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر
چو ده خشتت ازین جمله تمامست
چه میخواهی دگر جمله حرامست
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۹) حکایت محمود با درویش بر سر راه
کنون گر بینش چشمت تمامست
ز ما هر دو گدا بنگر کدامست
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۲) حکایت سلیمان علیه السلام و شادروانش
ازان در ملک مه را احترامست
که او را گردهٔ ماهی تمامست
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۶) حکایت پیر خالو سرخسی
جوان گفتش جوان اینجا کدامست
که اکنون قربِ ده سال تمامست
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱) حکایت آن حیوان که آن را هَلوع خوانند
پس کوهی که آن را قاف نامست
مگر آنجایگه او را مقامست