گنجور

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه

 

چو حق را وفق نام او کلامست

ز فرقانست فاروق این تمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه

 

ترا گر تیر باران بر دوامست

علیُّ جُنّةُ جُنّة تمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد

 

مرا جاوید آن حاجت تمامست

شهش گفتا بگو آخر کدامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

چو سگ را در ره او این مقامست

فزونی جُستنت بر سگ حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه

 

کسی را در ضرورة گر مقامست

شود حالی مُباحش گر حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

 

نه اینی و نه آن اینت حرامست

که در دین ناتمامی ناتمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز

 

شهش گفتا شکار تو کدامست

جوابش داد کو محمود نامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز

 

شهش گفت ای ایاز اینم تمامست

شکاری در کمند از ما کدامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۷) حکایت آن دزد که دستش بریدند

 

کنون تا زنده‌ام اینم تمامست

که بی این زندگی بر من حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۱) حکایت سلطان محمود و آرزو خواستن بزرگان

 

مرا چون عالمی پُر احترامست

نشانه تیر شه بودن تمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۲) حکایت ابراهیم ادهم

 

بنا بر عقل تست و این تمامست

ازین روشن ترت هرگز چه جامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۵) حکایت پیرزن با شیخ و نصیحت او

 

ز زاهد پختگی جستن حرامست

که زاهد همچو خشت پخته خامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۱) حکایت سلطان محمود با ایاز

 

دل تو زیرِ دست این غلامست

مرا این پادشاهی خود تمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۷) حکایت محمود و شمار کردن پیلان

 

چو در حقّ تو نعمت بر دوامست

دمی بی شکرِ حق بودن حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۴) حکایت سلطان محمود با آن مرد که همنام او بود

 

اگر یک گِرده هر روزت تمامست

چو تو دو گرده می‌جوئی حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر

 

چو ده خشتت ازین جمله تمامست

چه می‌خواهی دگر جمله حرامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۹) حکایت محمود با درویش بر سر راه

 

کنون گر بینش چشمت تمامست

ز ما هر دو گدا بنگر کدامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۲) حکایت سلیمان علیه السلام و شادروانش

 

ازان در ملک مه را احترامست

که او را گردهٔ ماهی تمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۶) حکایت پیر خالو سرخسی

 

جوان گفتش جوان اینجا کدامست

که اکنون قربِ ده سال تمامست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱) حکایت آن حیوان که آن را هَلوع خوانند

 

پس کوهی که آن را قاف نامست

مگر آنجایگه او را مقامست

عطار
 
 
۱
۲
۳