گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۱

 

گاهیم به لطف می نوازی

گاهیم به قهر می‌گدازی

در معرض قهر و لطف تو من

زان می‌سوزم که می‌نسازی

چون چنگ دو تا شدم به عشقت

[...]

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی‌ام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۲۶

 

هر روز ز نو پردهٔ دیگر سازی

تادر پس پرده عشق با خود بازی

چون تو نفسی به سر نیائی از خویش

هرگز به کسی دگر کجا پردازی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۰

 

ناکرده به پرِّ پشهای دمسازی

چندیم به پای پیلِ هجر اندازی

هر شیر دلی که داشتم باد ببرد

از بس که بدیدم از تو روبه بازی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۷

 

از بس که تو خود به خویشتن مینازی

یک لحظه به عاشقی نمیپردازی

با پشت خمیده همچو چنگی شدهام

تا بوک چو چنگ یک دمم بنوازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

الهی بر همه دانای رازی

بفضل خود ز جمله بی‌نیازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

که تا برهد ز دست عشق بازی

کند بر شکل مردان سرفرازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

چو کرد او جامهٔ من نانمازی

عصائی خورد از من نه ببازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ

 

چنان پنداشت آنمرد نمازی

که هست آن کاملی در کارسازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

 

که با توریت ممکن نیست بازی

مگر خود را جهود صرف سازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۹) گفتار آن مجنون در نمازی که یک نان نیرزد

 

نمازت چون چنین باشد مجازی

بوَد اندر حقیقت نانمازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱۰) حکایت دیوانه و نماز جمعه

 

یکی دیوانه بود از اهل رازی

نکردی هیچ جز تنها نمازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۵) حکایت حسین منصور حلاج بر سر دار

 

که گر از خون وضوی آن بسازی

بود عین نمازت نانمازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۸) حکایت نابینا با شیخ نوری رحمه الله

 

تو گر در دوستی جان در نبازی

ترا آن دوستی باشد مجازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی

 

بدل می‌گفت کای مشغول بازی

چو ترسا دوستی آمد مجازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید

 

ترا گر بی‌سری ور سرفرازی

به یک نرخ آیدم در بی‌نیازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید

 

اگر سر تا به گردون برفرازی

وگر خود را وطن در چاه سازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۲) حکایت حسن بصری و رابعه رضی الله عنهما

 

ازو پس رابعه پرسید رازی

که چه خوردی تو‌؟ گفتا پی پیازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱) حکایت سلطان محمود با پیرزن

 

مگر سلطانِ دین محمودِ غازی

به تیزی با سپه میراند تازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۴) حکایت

 

زماتم تا بهفتم می‌گدازی

چو هفتم بگذرد هشتم چه سازی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

بزیر لب بگفت آنگاه رازی

بجست از گوشهٔ زین پاک بازی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۷