بجو پیری اگر تو مرد راهی

که باشد پیر همچون روشنائی

بصورت حاضر وغایب بمعنی

همه زرق است و تلبیس است و دعوی

ره از او جو گر تو مرد رهبری

تا نمانی در بلای کج روی

چو ایشان کشته شو عطار کم گو

که پرگوئی ز میدان کم برد گوی

الا ای خانهٔ راز الهی

عجایب جوهری جوهر نمائی

موافق تا نباشد در رگ و پی

کجا یارد زدن هر دم وی از وی

دل و جان را قبول اینجا ندارد

که گویندت وصول اینجا نداری

ترا زین گفتن بیهوده معنی

که با ما میکنی در عشق دعوی

میامرزاد یزدانش بعقبی

که گوید فلسفی این شیوه معنی

از اول پاکی راهست تقوی

ز بعد دید تقوی عین مولا

یقین بشناس احمد را ز تقوی

که احمد آمده دیدار مولا

درین معنی منم هشیار معنی

قلندروار اندر دار دنیا

دمادم جام خواهم خورد معنی

کزین جامم بکل دیدار مولا

چو در فرمان عشق آیی بمعنی

تو باشی آنگهش دیدار مولی

گهی باشد حقیقت روشنائی

گهی در ظلمت و عین سیاهی

دم بهتر از این دم مینیابی

که او با تست تو عین خدائی

ادب داران ما در عین تقوی

مرا دیدند اندر عین دنیا

ره ایشان چه باشد عین تقوی

اگر کردی شدی دیدار مولی

یکی معنی است شیخ این جمله معنی

بود مقصود کل دیدار مولا

چو در خوابی کجا یابی تو معنی

دریغاره نبردی سوی مولی