حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰
گشت مسلم ز عشق ملک معانی مرا
شهره آفاق کرد عشق نهانی مرا
از مدد شاه عشق ملک بقا یافتم
کی بفریبد کنون ملکت خانی مرا
غرقه دریا شدم لاجرم از بهر آب
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۳
جانم بلب رسید چو جانان من برفت
دردم ز حد گذشت چو درمان من برفت
روح روان و مونس جان هزار دل
بدر منیر و شمع شبستان من برفت
بد مهرم ار بماه و بمهرم نظر بود
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۰
عشاق وفاپیشه اگر محرم مائید
از خود بدر آئید و در این بزم درآئید
در بزم احد غیر یکی راه ندارد
با کثرت موهوم در این بزم میائید
تا نقش رخ دوست در آیینه به بینید
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۴
گرچه از دست غمت حال پریشان دارم
نکنم ترک غم عشق تو تا جان دارم
جان چه باشد که از او دل نتوانم برداشت
من که در سر هوس صحبت جانان دارم
از مقیمان مقام سر کویت چو شدم
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۷
ما ای صنم هوای تو از سر گرفتهایم
چون شمع ز آتش دل خود درگرفتهایم
دل برگرفتهایم ز هستی خویشتن
زان پس هوای همچو تو دلبر گرفتهایم
بهر غذای طوطی طبع سخن گذار
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳۸
رخ خویش اگر نمائی دل عالمی ربائی
دو جهان بهم برآید ز نقاب اگر برآئی
ز مشارق هویت چو بتابد آفتابت
ز ظلال اثر نماند ز کمال روشنائی
هله ای شه مجرد بنمای طلعت خود
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۰
دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئی
داد بدست دلم سبحه سبحانئی
من چو بفرمان او سبحه گرفتم بدست
برد ز من دین و دل از ره پنهانئی
گشت دلم مست او جان شده پابست او
[...]