ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۷
خدایا تا به کی ساکت نشینم
من اینها جمله از چشم تو بینم
همه ذرّاتِ عالم منترِ تست
تمامِ حُقّهها زیرِ سرِ تست
چرا پا توی کفش ما گذاری؟
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۸ - کلاغ و روباه
کلاغی به شاخی شده جای گیر
به منقار بگرفته قدری پنیر
یکی روبهی بوی طُعمه شنید
به پیش آمد و مَدحِ او برگزید
بگفتا سلام ای کلاغ قشنگ
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۲ - پسرِ بی هنر
داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری
اسم او بود علی مردان خان
کُلفَت خانه ز دستش به اَمان
پشت کالسکه مردم می جَست
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۳ - جذبۀ شیرازیان
حضرت شوریده اوستاد سخن سنج
آن که همه چیز بهتر از همه داند
باد صبا گر گذر به پارس نُماید
شعر مرا از لحاظ او گذارند
بنده ندانیم که در کجا رَوَم آخِر
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۴ - مهر مادر
باز چون جوجه ماکیان بیند
از پی صید برگشاید پر
تند و تیز از هوا به زیر آید
همچو حکم قضا و پیک قدر
ماکیانی که در برابر باز
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۰ - آب حیات
آب حیات است پدرسوخته
حَبِّ نبات است پدرسوخته
وه چه سیهچرده و شیرینلب است
چون شکلات است پدرسوخته
آب شود گر به دهانش بری
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۷ - خیر مقدم و گله
وه چه خوب آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی
ای بسا آرزوت می کردم
خوب شد آمدی صفا کردی
آفتاب از کدام سمت دمید
[...]
ایرج میرزا » رباعیها » شمارهٔ ۱ تا ۳
از شاعر به ملک التجار در طلب عهد وفای - ایرج:
اقوال پر از مکر و فسون تو چه شد
الطاف ز حد و عد برون تو چه شد
با آن همه وعده ها که بر من دادی
غاز تو چه شد بوقلمون تو چه شد
[...]
ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۲ - چه عجب؟
وه چه خوب آمدی، صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی؟
ای بسا آرزوت می مُردم
خوب شد آمدی، صفا کردی
آفتاب از کدام سمت دمید
[...]