گنجور

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳ - بلبل شوریده

 

ای بلبل شوریده دیوانه توئی یا ما

جویای رخ خوب جانانه توئی یا ما

تو عاشق گلزاری من عاشق دیدارم

در درد فراق او مردانه توئی یا ما

تو در قفسی و ما در خلوت خود تنها

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۸ - غم مخوری

 

غم مخوری که عاقبت جای تو صدر جنت است

روی دل تو تا ابد سوی رضای حضرت است

غم مخوری که مرغ جان چون زتنت همی پرد

منزل آشیان او مقعدصدق نیت است

غم مخوری که این تنت چون به لحد فرو رود

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷ - دارم امید

 

تا ابد یا رب ز تو من لطف‌ها دارم امید

از تو گر امّید بُرَّم از کجا دارم امید

زیستم عمر بسی چون دشمنان‌، دشمن مگیر

بی‌وفایی کرده‌ام از تو وفا دارم امید

هم فقیرم هم غریبم‌، بی‌کس و بیمار و زار

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴ - نورایمان

 

دوست می‌گوید که ای عاشق اگر داری صبور

از فراق ما منال و صبر کن تا نفخ صور

اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا

از جگرهای کباب عاشقان باشد بخور

آن که از خواب خوشت بیدار می‌سازد منم

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷ - نومید مشو

 

نومید مشو بنده از رحمت ما هرگز

زیرا که به غیر از ما کس نیست تورا هرگز

خواهم که در این عالم تو پاک شوی از جرم

ورنه به تو نفرستم‌، ای بنده‌، بلا هرگز

چون سوخته ای امروز از درد فراق ما

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸ - شام بشارت

 

تو لذت عمل را از کار‌ِ زار ما پرس

آیین سلطنت را از حال زار ما پرس

آن لذّتی که باشد از اشتهاد صادق

شام بشارت وصل از روزگار ما پرس

مجنون عشق ما را از باغ و راغ کم گوی

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹ - غافل از احوال مظلومان

 

در جهان امروز بی‌پروا مباش

فارغ از اندیشهٔ فردا مباش

کشتی‌یی پیدا کن و بنشین در او

ایمن از غرقاب این دریا مباش

غافل از احوال مظلومان مشو

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - باده جان

 

داد مرا جان تو باده ای از جان خویش

کفر مرا کرد گوهر ایمان خویش

حضرت او نیم شب گوید کای بوالعجب

هیچ مکن آشکار ،پنهان خویش

گرچه تو آلوده ای ،بنده ما بوده ای

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷ - جمال یار

 

ندارم گرچه آن دیده که بینم در جمال تو

نی‌ام نومید چون عمرم گذشت اندر خیال تو

تو جنّت را به نیکان ده‌، منِ بد را به دوزخ بَر

که بس باشد مرا آنجا‌، تمنّای وصال تو

من دیوانه در دوزخ به زنجیر تو خوش باشم

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی