گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه

 

وجود عاریتی دل درو نشاید بست

همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست

اگر جواهر ارواح در کشاکش نزع

همی به عالم علوی رود ز عالم پست

بر آب دیدهٔ مهجور هم ملامت نیست

[...]

۱۴ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ عز الدین احمد بن یوسف

 

دردی به دل رسید که آرام جان برفت

وان هر که در جهان به دریغ از جهان برفت

شاید که چشم چشمه بگرید به های‌های

بر بوستان که سرو بلند از میان برفت

بالا تمام کرده درخت بلند ناز

[...]

۲۴ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی

 

به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد

زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد

چو ماهِ دولتِ بوبَکرِ سَعد آفِل شد

طلوعِ اَخترِ سَعدَش هنوز جان می‌داد

امیدِ امن و سلامت، به گوشِ دل می‌گفت

[...]

۳۰ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر

 

به هیچ باغ نبود آن درخت مانندش

که تندباد اجل بی‌دریغ برکندش

به دوستی جهان بر که اعتماد کند؟

که شوخ دیده نظر با کسیست هر چندش

به لطف خویش خدایا روان او خوش دار

[...]

۸ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ ابوبکر سعد بن زنگی

 

دل شکسته که مرهم نهد دگربارش؟

یتیم خسته که از پای برکند خارش؟

خدنگ درد فراق اندرون سینهٔ خلق

چنان نشست که در جان نشست سوفارش

چو مرغ کشته قلم سر بریده می‌گردد

[...]

۳۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس

 

آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین

بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین

ای محمد گر قیامت می‌برآری سر ز خاک

سر برآور وین قیامت در میان خلق بین

نازنینان حرم را خون خلق بی‌دریغ

[...]

۲۸ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱

 

دانی چه گفته‌اند بنی عوف در عرب

نسل بریده به که موالید بی‌ادب

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲

 

خیری که برآیدت به توفیق از دست

در حق کسی کن که درو خیری هست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳

 

گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست

سگ نیز به صید از آدمیزاده بهست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴

 

کس نیست که مهر تو درو شاید بست

پس پیش تو ناچار کمر باید بست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵

 

دولت جاوید به طاعت درست

سود مسافر به بضاعت درست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶

 

گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست

گر نامه رد کنند گناه رسول نیست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷

 

رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت

من خود ننهم دلی که بر باید داشت

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸

 

هر که گوید کلاغ چون بازست

نشنوندش که دیده‌ها بازست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۹

 

گر راه نمایی همه عالم راهست

ور دست نگیری همه عالم چاهست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست

با هر که در اوفتی چنان باش که اوست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۱

 

اگر بواب و سرهنگان هم از درگه برانندت

ازان بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۲

 

این بار نه بانگ چنگ و نای و دهلست

کاین بار شکار شیر و جنگ مغلست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۳

 

از مایهٔ بیسود نیاساید مرد

مار از دم خویش چند بتواند خورد

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴

 

گمان مبر که جهان اعتماد را شاید

که بی‌عدم نبود هر چه در وجود آید

۱ بیت
سعدی
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۹