گنجور

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

بشنو سخن باد که چون دلخواهست

بنشین که نه وقت آتش و خر گاهست

این باد بدین خوشی ندانم زکجاست

یا محمل گل رسید یا در راهست

مولانا

با شاه هر آنکسی که در خرگاهست

آن از کرم و لطف و عطای شاهست

با شاه کجا رسی بهر بیخویشی

زانجانب بیخودی هزاران راهست

نظیری نیشابوری

از خود تا خود به سوی جانانان راهست

این راه بسی مشکل و خوش کوتاهست

از دور مسافتی که تا نزدیکست

این غافل قرب خویش و آن آگاهست

فصیحی هروی

در بحر جهان که ساحلش افواهست

موجش چو طپانچه اجل جانکاهست

اطفال اگر شوند غرقه تو مترس

این بحر عمیق نیست قد کوتاهست

کلیم

ای آنکه دلت زر از غیب آگاهست

بیجائی و برشکال بس جانکاهست

جز خانه زین خانه ندارم آنهم

چون دست بآن رسید پا کوتاهست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه