گنجور

 
۱
۲
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲ - آمان

 

ای امان از فراقت، امان

مُردم از اشتیاقت، امان

از که گیرم سراغت، امان (امان امان امان امان)

مژده ای دل که جانان آمد

یوسف از چه به کنعان آمد

[...]

۱۲ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳ - نمی‌دانم چه در پیمانه کردی

 

نمی دانم چه در پیمانه کردی (جانم)

تو لیلی وش مرا دیوانه کردی

(جانم، دیوانه کردی، جانم، دیوانه کردی، خدا، دیوانه کردی)

چه شد اندر دل من جا گرفتی (جانم)

مکان در خانۀ ویرانه کردی

[...]

۱۵ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۵ - برای افتخارالسلطنه - دختر ناصرالدین شاه

 

افتخار همه آفاقی و منظور منی

شمع جمع همه عشاق به هر انجمنی

به سر زلف پریشان تو دلهای پریش

همه خو کرده چو عارف به پریشان وطنی

ز چه رو شیشۀ دل می شکنی؟

[...]

۲۰ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۶ - برای تاج السلطنه - دختر ناصرالدین شاه

 

تو ای تاج، تاج سر خسروانی

شد از چشم مست تو بی پا جهانی

تو از حالت مستمندان چه پرسی؟

تو حال دل دردمندان چه دانی؟

خدا را نگاهی به ما کن

[...]

۱۴ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۷ - دل هوس سبزه و صحرا ندارد

 

دل هوس سبزه و صحرا ندارد (ندارد)

میل به گلگشت و تماشا ندارد (ندارد)

دل سر همراهی با ما ندارد (ندارد)

خون شود این دل که شکیبا ندارد (ندارد)

ای دل غافل، نقش تو باطل،

[...]

۲۳ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۸

 

نه قدرت که با وی نشینم

نه طاقت که جز وی ببینم

شده است آفت عقل و دینم

ای دلارا، سروبالا

کار عِشقم چه بالا گرفته

[...]

۴۳ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۹ - به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمریکایی از ایران

 

ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود (حبیبم)

جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود (برود)

گر رود «شوستر» از ایران رود ایران بر باد (حبیبم)

ای جوانان مگذارید که ایران برود (برود)

به جسم مرده جانی، تو جان یک جهانی

[...]

۲۰ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۰ - از خون جوانان وطن لاله دمیده

 

هنگام می و فصل گل و گشت و چمن شد

دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد

از ابر کرم خطهٔ ری رشگ ختن شد

دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد

چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!

[...]

۱۸ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۱ - باد فرح‌بخش بهاری

 

باد فرح بخش بهاری وزید

پیرهن عصمت گل بردرید

نالۀ جان سوز ز مرغ قفس

تا به گلستان رسید (تا به گلستان رسید)

قهقهۀ کبک دری

[...]

۱۲ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۲

 

بلبل شوریده فغان می‌کند

شکوه ز آشوب جهان می‌کند

دامن گل گشته ز دستش رها

ناله و فریاد و امان می‌کند

***

[...]

۱۳ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۳ - گریه را به مستی ...

 

گریه را به مستی بهانه کردم

شکوه‌ها ز دست زمانه کردم

آستین چو از چشم برگرفتم

جوی خون به دامان روانه کردم

از چه روی، چون ارغنون ننالم

[...]

۲۱ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۵

 

ترک چشمش ار فتنه کرد راست

بین دو صد از این (خدا) فتنه، فتنه خواست

(خدا فتنه خواست)

ای صبا زبردست را بگوی

دست دیگری (خدا) روی دست‌هاست

[...]

۴۴ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۶ - چه شورها

 

چه شورها که من به پا، ز شاهناز می‌کنم

در شکایت از جهان، به شاه باز می‌کنم

جهان پر از غم دل از (جهان پر از غم دل از) زبان ساز می‌کنم (می‌کنم)

ز من مپرس چونی، دلی چو کاسۀ خونی

ز اشک پرس که افشا نمود راز درونی

[...]

۳۴ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۷

 

بماندیم ما، مستقل شد ارمنستان

(ارمنستان ارمنستان شد ارمنستان)

زبردست شد، زیردست زیردستان

(دستان زیردستان زیردستان)

اگر ملک جم شد خراب، گو به ساقی

[...]

۲۱ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۰

 

امشب از آسیا، اروپا رفتی

غلط کردی که بی ما آنجا رفتی

الهی دختر گیوار بمیره

ما را تنها گذشتی، جلفا رفتی

(ما را تنها گذاشتی، جلفا رفتی)

۳ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۱

 

جان برخی آذربایجان باد

این مهدِ زردشت، مهدامان باد

(مهدامان باد)

هر ناکست کو عضو فلج گفت

عضوش فلج گو، لالش زبان باد

[...]

۱۰ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۴

 

از خراسان در اعصار

شد دو نار پدیدار

هر دو با روح سرشار

روح آن شاد، زنده این باد

روح آن شاد، زنده این باد

[...]

۶ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۵ - گریه کن

 

گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد

ناله ای که ناید ز نای دل اثر ندارد

هر کسی که نیست اهل دل ز دل خبر ندارد

دل ز دست غم مفر ندارد

دیده غیر اشک تر ندارد

[...]

۲۴ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۶

 

ای دست حق پشت و پناهت بازآ

چشم آرزومند نگاهت بازآ

وی تودۀ ملت سپاهت بازآ

قربان کابینۀ سیاهت بازآ

سرخ و سفید و سبز و زرد و آبی

[...]

۲۴ بیت
عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۷

 

تا رخت مقید نقاب است

دل چو پیچه ات به پیچ و تاب است

مملکت چو نرگست خراب است

چارۀ خرابی انقلاب است

یا درستی اندر انتخاب است

[...]

۲۴ بیت
عارف قزوینی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۸