کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - و قال ایضاً
خواجه از کبر آن پلنگ آمد
که همی با وجود بستیزد
راتق وفاتقش یکی موشست
کز پلیدیش سگ بپرهیزد
هر کران این بقصد زخمی زد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - وله ایضاً
چگونه در چمن خوشدلی کنم پرواز
که مرغ عیش مرا روزگار پر ببرید
دو شاخ هر دو ز یک اصل رسته بر یکجای
بتیغ قهر اجل مان ز یکدیگر ببرید
بنوجوانی ببرسید شاخ عمرش مرگ
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - فی الّذم
دی مرا گفت دوستی که مرا
با فلان خواجه از پی دو سه کار
سخنی چند هست وز پی آن
خلوتی می ببایدم ناچار
خلوتی آن چنان که اندر وی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۳ - وله ایضاً
ما ترا حرمتی اگر داریم
نه ز اندیشه ییست یا بیمی
یا اگر خود تو گنج قارونی
از تو داریم چشم بر سیمی
ما خود از روی مردمی خواهیم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - ایضا له
ای ترا عرض خوار و مال عزیز
...ستی ها
مال بسیار تو زدونی تست
در مگیر از غرور مستی ها
وز بلندیّ همّتست مرا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - وله ایضا
از برای محقری ادرار
بارها داده ایم درد سرت
یک درم زان نمی شود حاصل
نیک دانم که هست از آن خبرت
یا ز عجزست این توقف تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - وله ایضا
در دام رهی فتاد امروز
صیدی که ز دامها بجستست
و اقبال آنست کز شبانه
چون نرگس خویش نیم مستست
وین لحظه گشادن قبایش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - وله ایضا
ای کریمی که گاه فیض نوال
رشح کلکت معلّم ابرست
از عطای تو نیمه یی برسید
وان دگر نیمه هم بران کبرست
همچو ایمان برات انعامت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۶ - وله ایضا
ایا صدری که آمد چرخ نیلی
یکی از بندگان چاپلوست
رسید اینک بشادی نوبت آنک
بدرّد سقف چرخ آوای کوست
بسی روزست تا چرخ از شب و روز
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۷ - وله ایضا
بزگوارا هر چند طبع من در نظر
به رتبتیست که افلاک زیر پایة اوست
ز روزگار به حالیست هر چه رسواتر
وگرچه پردة نام نکو وقایة اوست
من این چنین و خداوند جاه و مال شده
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۹ - ایضا له
همه در پای مرگ پست شدند
هر کجا در زمانه پر هنریست
با چنین نکبت هنرمندان
وای آن کز هنر برو اثریست
شکرها می کنم که گرچه مرا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۷ - ایضا له
ای ز ظلم تو همچو لاله ستان
گشته از خون تو جهانی سرخ
شکل تو در قبای سرخ چنانک
بر در اگنده جامه دانی سرخ
یا چو در جامه کشته و مرده
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - وله ایضا
خواجه از بخل در مسلمانی
اعتقادی برای خود بنهاد
روزه گوید بهین طاعاتست
وز زکاتش همی نیاید یاد
من بگویم که بر کجا باشد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۱ - ایضا له
کریم طبع سخی دل کسی بود کانعام
به دست خویش کند گاه و گاه بفرستد
اگر به شهر بود خود عطای او نقدست
وگرنه نباشد از آن جایگاه بفرستد
چو آفتاب که چون حاضرست نور دهد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - وله ایضا
همچو ابرست دست خواجه فلان
خود کرا دستی آنچنان افتد؟
نه چنان ابر کز ترشّح آن
تشنه را قطره در دهان افتد
لیک ابری گران سایه فکن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - ایضا له
ای صدر روزگار به عهد تو روزگار
خون دلم بشادی هر خس چه می خورد ؟
روزی ز روی لطف نگویی که خود فلان
در حالتی چنین خود رده کس چه می خورد؟
از خورد چونکه جانوران را گزیز نیست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - وله ایضا
از رضی الملک الحق شرمساری حاصلست
بس که اندر حقّ من لطف و کرمها میکند
لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد
گوییا کآن دم سرایت با تن ما میکند
در خوی خجلت غرق گردد سراپایم همی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۷۴ - ایضا له
مکن ملامت من گر به خدمت خواجه
مرا زیادتی اکنون تردّدی نرود
ضرورت از پی قوتی ببایدم رفتن
مرا ز بخشش او چون تعهّدی نرود
تعهّد ار نبود کومباش، سهلست این
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۲ - وله ایضا
گفته بودی مرا که چیزی گوی
که نبایدت کرد استغفار
هر چه گفتم من از مدیح و غزل
بعضی از وی دروغ بد ناچار
همچو تو اختیار از آن کردم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳ - وله ایضا
ای کریم جهان، خبر داری؟
که شدم ز انتظار تو بیمار
منفعل شد مزاج طبعم از آنک
شربت صبر می خورد بسیار
بس که می گردد از قرار هجو
[...]