نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
نظر کردم ز روی تجربت هست
خوشیهای جهان چون خارش دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۷ - نشستن شیرین به پادشاهی بر جای مهینبانو
به گلگونِ رونده رخت بربست
زده شاپور بر فتراک او دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
برآمد یوسفی نارنج در دست
ترنج مه زلیخاوار بشکست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۹ - بزمآرائی خسرو
ملک چون شد ز نوش ساقیان مست
غم دیدار شیرین بردش از دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین
وفا مردی است، بر زن چون توان بست؟
چو زن گفتی بشوی از مردمی دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
بِهْ اَر پهلو کند زین نرگس مست
نهد پیشم چو سوسن دست بر دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
همه ساله نباشد سینه بر دست
به هر جا گِردرانی، گَردنی هست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
و گر گوید بدان حلوا کشم دست
بگو رغبت به حلوا کم کند مست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
چو نقش کارگاه رومیَت هست
ز رومی کار ارمن دور کن دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
چو کار آمد به آخر حوضهای بست
که حوض کوثرش زد بوسه بر دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
چنان پنداشت آن دلدادهٔ مست
که سوزد هر که را چون او دلی هست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
اَدیم رخ به خون دیده میشست
سهیل خویش را در دیده میجست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
از آن بد نقش او شوریدهپیوست
که نقش دیگری بر خویشتن بست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن خسرو از عشق فرهاد
طبیب ار چند گیرد نبض پیوست
به بیماری به دیگر کس دهد دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد
اگر چه دنبه بر گرگان تله بست
به دنبه شیرمردی زان تله رست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
اگر در تیغ دوران زحمتی هست
چرا بُرّد تو را ناخن مرا دست؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی
رخ خارا به خون لعل میشست
مگر در سنگ خارا لعل میجست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
مخسب ای دیده چندین غافل و مست
چو بیداران برآور در جهان دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیتنامهٔ خسرو به شیرین به افسوس
به رسم مِهترانش حِله بر بست
به خاکش داد و آمد باد در دست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیتنامهٔ خسرو به شیرین به افسوس
سمن را از بنفشه طَرْف بربست
رطبها را به زخم استخوان خَست