نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۸ - معراج پیغمبر
چو بنوشت آسمان را فرش بر فرش
به استقبالش آمد تارک عرش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص)
از حلقهٔ دست بند این فرش
یک رقص تو تا کجاست؟ تا عرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳ - معراج پیغمبر اکرم
تازهتر کن فرشتگان را فرش
خیمه زن بر سریر پایهٔ عرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب
رشته یکتاست ترسم از خطرش
خاصه ز اندازه بردهام گهرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۱ - شکار کردن بهرام و داغ کردن گوران
گشت نعمان و منذر از هنرش
این به شفقت برادر آن پدرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۲ - کشتن بهرام اژدها را و گنج یافتن
دَهِ دیگر به منذر و پسرش
داد با آن طرایف دگرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۴ - آگاهی بهرام از وفات پدر
چون ز بهرام گور با پدرش
باز گفتند منهیان خبرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۴ - آگاهی بهرام از وفات پدر
از جنایت کشیدن پدرش
دیده کس ندید در هنرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۴ - آگاهی بهرام از وفات پدر
زآن عنایت که بود در سفرش
یاد نامد ولایت پدرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۴ - آگاهی بهرام از وفات پدر
از سر تخت و تاج شد پدرش
کس نبد تخت گیر و تاجورش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
دست بردم چو زلف در کمرش
درکشیدم چو عاشقان به برش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
تَنگِ شکر ز تَنگیِ شکرش
تنگدلتر ز حلقه کمرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
درگهی بسته بر جناح درش
کهآسمان بوسه داد بر کمرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
چون ز گرمای آفتاب سرش
گرمتر گشت از آتش جگرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
تا نتفسید از آفتاب سرش
نه ز خود بود و نز جهان خبرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
تا به حدی که خشک شد جگرش
باز ماند از گشادگی نظرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
بود تا پنج روز بسته سرش
و آن طلاها نهاده بر نظرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
کرد خونخواره رفت بر اثرش
تیغ زد وز قفا برید سرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
خیر چون رفته دید شر ز برش
نبد آگاهییی ز خیر و شرش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
بجز این چند زینت دگرش
کمر زر حمایل گهرش