نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲ - در توحید باری
یکی را داد بخشش تا رساند
یکی را کرد ممسک تا ستاند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان
شکوهش چتر بر گردون رساند
سمندش کوه از جیحون جهاند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق
اگر خود عشق هیچ افسون نداند
نه از سودای خویشت وا رهاند؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز
به خلوت، داستانخواننده را خوانْد
بسی زین داستان با وی سخن راند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
ثناهای پریرخ بر زبان راند
پری بنشست و او را نیز بنشاند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین
رونده کوه را چون باد میراند
به تک در باد را چون کوه میماند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین
جنیبت را به یک منزل نمیماند
خبر پرسان خبر پرسان همیراند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین
اگر خار و خسک در ره نماند
گل و شمشاد را قیمت که داند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو
نباید راهرو کو زود راند
که هر کو زود راند زود ماند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
یکی روزش به خلوت پیش خود خواند
که عمرش آستین بر دولت افشاند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
غم روزی مخور تا روز ماند
که خود روزیرسان روزی رساند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین
بسا زن کاو صد از پنجه نداند
عطارد را به زرق از ره براند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
چه چاره کان بنیآدم نداند
به جز مردن کهزان بیچاره ماند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
بر آن گنجینه فرهاد آفرین خواند
ز دستش بِستد و در پایش افشاند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی
یکی افسانهٔ آینده میخواند
که شادی بیشتر خواهیم از این راند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی
چو کوهی کوهکن را نزد خود خواند
وز آن جا کوهتن زی کوهکن راند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
زمانه خود جز این کاری نداند
که اندوهی دهد، جانی ستاند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیتنامهٔ خسرو به شیرین به افسوس
دبیر خاص را نزدیک خود خواند
که بر کاغذ جواهر داند افشاند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۲ - مردن مریم و تعزیتنامهٔ شیرین به خسرو از راه باد افراه
دریغ آن است کآن لعبت نماند
و گر نه هر که ماند عیش راند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۳ - رسیدن نامهٔ شیرین به خسرو
چو خسرو نامهٔ شیرین فروخواند
از آن شیرینسخن عاجز فروماند