گنجور

 
۱
۲
۳
۹
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲ - در توحید باری

 

یکی را داد بخشش، تا رساند

یکی را کرد ممسک، تا ستاند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان

 

شکوهش چتر بر گردون رساند

سمند‌ش کوه از جیحون جهاند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق

 

اگر خود عشق هیچ افسون نداند

نه از سودای خویشت وا رهاند؟

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز

 

به خلوت، داستان‌خواننده را خوانْد

بسی زین داستان با وی سخن راند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

ثناهای پری‌رخ بر زبان راند

پری بنشست و او را نیز بنشاند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین‌بانو به مداین

 

رونده کوه را چون باد می‌راند

به تک در باد را چون کوه می‌ماند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین‌بانو به مداین

 

جنیبت را به یک منزل نمی‌ماند

خبر پرسان خبر پرسان همی‌راند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین

 

اگر خار و خسک در ره نمانَد

گل و شمشاد را قیمت که داند‌؟

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو

 

نباید راه‌رو کو زود راند

که هر کو زود راند زود ماند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهین‌بانو شیرین را

 

یکی روزش به خلوت پیش خود خواند

که عمرش آستین بر دولت افشاند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهین‌بانو شیرین را

 

غم روزی مخور تا روز ماند

که خود روزی‌رسان روزی رساند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین

 

بسا زن کاو صد از پنجه نداند

عطارد را به زرق از ره براند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد

 

چه چاره کان بنی‌آدم نداند

به جز مردن که‌زان بیچاره ماند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد

 

بر آن گنجینه فرهاد آفرین خواند

ز دستش بِستد و در پایش افشاند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی

 

یکی افسانهٔ آینده می‌خواند

که شادی بیش‌تر خواهیم از این راند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی

 

چو کوهی کوهکن را نزد خود خواند

وز آن جا کوه‌تن زی کوه‌کن راند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر

 

زمانه خود جز این کاری نداند

که اندوهی دهد‌، جانی ستاند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیت‌نامهٔ خسرو به شیرین به افسوس

 

دبیر خاص را نزدیک خود خواند

که بر کاغذ جواهر داند افشاند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۲ - مردن مریم و تعزیت‌نامهٔ شیرین به خسرو از راه باد افراه

 

دریغ آن است کآن لعبت نماند

و گر نه هر که ماند عیش راند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۳ - رسیدن نامهٔ شیرین به خسرو

 

چو خسرو نامهٔ شیرین فروخواند

از آن شیرین‌سخن عاجز فروماند

۱ بیت
نظامی
 
 
۱
۲
۳
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۶۸