اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲ - در نعت نبی علیه السلام
ورا بُد به معراج رفتن ز جای
به یک شب شدن گرد هر دو سرای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید
ولیکن درست آوریدن بجای
مر آن را نماید که خواهد خدای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید
بزرگان و پیغمبران خدای
همه بر زمین داشتند جای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید
از و راست مردم دو تا چارپای
نگون رستنی که نشسته به جای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷ - در ستایش مردم گوید
سپهریست نو پرستاره بپای
جهانیست کوچک رونده ز جای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷ - در ستایش مردم گوید
چرا این پیام و نشان از خدای
چه بایست چندین ره رهنمای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹ - در سبب گفتن قصه گوید
بُوی مانده فرزند ایدر بجای
که همواره نامِ تو ماند بپای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید
تن زندگانیش چون کدخدای
سلب روز و شب وین جهانش سرای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
که تا من فکندی یکی را ز پای
مگر پوزش آوردمی هم به جای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳ - تزویج دختر شاه زابل با جمشید
به نزد پدر شد بت دلربای
نشستند و کردند هرگونه رای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را
همی خوب کاریست نیکی به جای
که سودست بر وی به هر دو سرای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل
برانگیخت کُه پیکرِ بادپای
به گرز گران اندر آمد ز جای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۷ - در مولود پهلوان گرشاسب گوید
زدی دست و پیل دوان را دو پای
گرفتی فرو داشتی هم به جای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
کشیده رَده ریدگان سرای
به رومی عمود و به چینی قبای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
کُهی جانور بُد رونده ز جای
به سینه زمین در به تن سنگ سای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
نشسته نمودی چو کوهی به جای
ستان خفته چندانکه پیلی به پای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۱ - رزم پهلوان گرشاسب با اژدها و کشتن اژدها
زمانی بیفتاد بی هوش و رای
چو آمد به هُش راست برشد به جای