اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵ - در صفت آسمان گوید
یکی از بر خنگ زرین جناغ
یکی بر نوندی سیه تر ز زاغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید
شود خانه ویران و پژمرده باغ
بیفتد ستون و بمیرد چراغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
شده زرد گلنارش از درد و داغ
به گرد اندرش گرد م پر زاغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر
یکی دشت پیمان برّنده راغ
به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
به دست سیاهان می چون چراغ
همی تافت چون لاله درچنگ زاغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو
ز بس هندو انبوه چون خیل زاغ
زبس خشت و خنجر چو رخشان چراغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
ستاره چو گل گشت و گردون چو باغ
چو پروانه پروین و مه چون چراغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را
گلش گشته گل سرو زرین کناغ
چو پرّ حواصل شده پرّ زاغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال
برو ز آن سیاهان ابر کوه و راغ
شد انبوه بر بوم چون خیل زاغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۳ - شگفتی جزیره درخت واق واق
چو طاووس گون روز پرد ز راغ
درآید شب تیره همرنگ زاغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۶ - شگفتی جزیرۀ بند آب
به روز آن گهرها چو بشگفته باغ
به شب هر یکی همچو روشن چراغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۴ - بازگشت گرشاسب و صفت خواسته
ز زر و زبرجد یکی نغز باغ
درو هر گل از گوهری شب چراغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۴ - بازگشت گرشاسب و صفت خواسته
هزار دگر کرگان ستاغ
به هر یک بر از نام ضحاک داغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن
کرا پر طاووس باشد به باغ
چگونه نهد دل به دیدار زاغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او
شبی همچو زنگی سیه تر ز زاغ
مه نو چو در دست زنگی چراغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه
دل تیهو از چنگ طغرل به داغ
رباینده باز از دل میغ ماغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۶ - پذیره شدن شاه روم گرشاسب را
گلی بد که شب تافتی چون چراغ
به روزی دو ره بشکفیدی به باغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۹ - پادشاهی فریدون و نامه فرستادن گرشاسب
هزار دگر کرگان ستاغ
به هر یک بر از نام ضحاک داغ
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۰ - رفتن گرشاسب با نریمان به توران
لب چشمهها بر شخنشار و ماغ
زده صف سمانه همه دشت و راغ