گنجور

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

کس نیست انیس دل غم‌پرور من

تا پاک کند اشک ز چشم تر من

سویم هم آب چشم می‌آید بس

آن نیز روان می‌گذرد از سر من

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

مسکینم و کوی عاشقی منزل من

مسکین من و دیگر دل بی‌حاصل من

ای جان حزین تو نیز مسکین کسی

مسکین تو مسکین من و مسکین دل من

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

دور از تو صبوری نتواند دل من

وصل تو حیات خویش داند دل من

آهسته رو ای دوست که دل هم‌ره توست

زنهار چنان مرو که ماند دل من

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰

 

سبحان‌الله! چه شکل موزون‌ست این؟

از هرچه گمان برند افزون‌ست این

نتوان گفت که چیست یا چون‌ست این؟

کز دایرهٔ خیال بیرون‌ست این

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱

 

بگداختم از دست جفا کردن تو

این‌ست طریق بنده پروردن تو؟

گر من به گناه عاشقی کشته شوم

خون من بی‌گناه در گردن تو

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

نقش تو اگر نه در مقابل بودی

کارم ز غم فراق مشکل بودی

دل با تو دیده از جمالت محروم

ای کاش که دیده نیز با دل بودی

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

گه در پی آزار دل رنجوری

گه بر سر بیداد من مهجوری

شوخی و به حسن خویشتن معذوری

بر عاشق خود هرچه کنی معذوری

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴

 

در پنجهٔ غیر پنجه کردن تا کی؟

سیم از پولاد رنجه کردن تا کی؟

گل را به گیاه دسته بستن تا چند؟

جان را به اجل شکنجه کردن تا کی؟

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵

 

با هر که نشینی و قدح نوش کنی

از رشک مرا خراب و مدهوش کنی

گفتی که چو می خورم تو را یاد کنم

ترسم که شوی مست و فراموش کنی

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » مخمس بر غزل سعدی

 

ای گل، همه وقت این گل رخسار نماند

وقتی رسد آخر که به جز خار نماند

تاراج خزان آید و گلزار نماند

این تازگی حسن تو بسیار نماند

دایم گل رخسار تو بر بار نماند

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱

 

ای وجود تو اصل هر موجود

هستی و بوده‌ای و خواهی بود

صانع هر بلند و پست تویی

همه هیچند، هرچه هست تویی

نقشبند صحیفهٔ ازل تویی

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲ - مصایب مصنف و مناجات

 

ای دوای درون خسته‌دلان

مرهم سینهٔ شکسته دلان

مرهمی لطف کن، که خسته‌دلم

مرحمت کن که [بس] شکسته‌دلم

گرچه من سر به سر گنه کردم

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳ - مناجات

 

سال‌ها شد که مهر عالم‌سوز

تیغ کین تیز می‌کند هر روز

وه! که تا مهر چرخ بود کبود

در کبودی چرخ مهر نبود

جانب هر که بنگرم به نیاز

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴- در نعت سیدالمرسلین صلی‌الله علیه و سلم

 

از خدا گر ره خدا طلبی

مطَلب جز محمد عربی

زانکه مطلوب اهل بینش اوست

بلکه مقصود آفرینش اوست

شاه ایوان مکه و یثرب

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۵ - وصف معراج رسول‌الله و صحابهٔ کبار آن

 

ای خوش آن شب که جبرئیل امین

سویش آمد ز آسمان به زمین

مرکبی ره‌نورد گردون‌سیر

بر زمین وحش و بر فلک چون طیر

بود نامش براق و همچون برق

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۶ - در منقبت حضرت شاه اولیا علیه‌السلام

 

در دریای سرمدست علی

جانشین محمدست علی

اسدالله سرور غالب

شاه مردان علی ابوطالب

هر که با شیر حق زند پنجه

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۷ - تعریف کلام فصیح و شعر

 

گوهر حقهٔ دهان سخنست

جوهر خنجر زبان سخنست

گر نبودی سخن چه گفتی کس؟

در معنی چگونه سفتی کس؟

سر کس را کسی چه دانستی؟

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۸ - سبب تصنیف کتاب

 

روزی از روزهای فصل بهار

که تفاوت نداشت لیل و نهار

چندی از اهل طبع در چمنی

مجمعی ساختند و انجمنی

گفتگوی سخن‌وری کردند

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۹ - خطاب هلالی با مدعی

 

ای که با من سر سخن داری

گفتگوی نو و کهن داری

ساعتی گوش هوش با من دار

مستمع باش گوش با من دار

گوش کن این فسانهٔ دیرین

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۰ - آغاز قصهٔ شاه و درویش

 

سخن‌آرای این حدیث کهن

این‌چنین می‌کند بیان سخن

که ازین پیش بود درویشی

راست‌کیشی، محبت‌اندیشی

از همه قید عالم آزاده

[...]

هلالی جغتایی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۲۷
sunny dark_mode