گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۴

 

باده نمی‌بایدم فارغم از درد و صاف

تشنه خون خودم آمد وقت مصاف

برکش شمشیر تیز خون حسودان بریز

تا سر بی‌تن کند گرد تن خود طواف

کوه کن از کله‌ها بحر کن از خون ما

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۶

 

بیا بیا که توی شیر شیر شیر مصاف

ز مرغزار برون آ و صف‌ها بشکاف

به مدحت آنچ بگویند نیست هیچ دروغ

ز هر چه از تو بلافند صادقست نه لاف

عجب که کرت دیگر ببیند این چشمم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵۹

 

از دل سوی دلدار شکافست شکاف

وانکس که نداند این معافست معاف

هر روز در این حلقه مصافست مصاف

می‌پنداری که این گزافست گزاف

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۰

 

امروز طوافست طوافست طواف

دیوانه معافست معافست معاف

نی جنگ و مصافست و مصافست مصاف

وصل است و زفافست زفافست زفاف

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۱

 

با زنگی امشب چو شدستی به مصاف

از سینهٔ خود سینهٔ شب را بشکاف

در کعبهٔ عشاق طوافی چو کنی

دریاب که کعبه می‌کند با تو طواف

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۲

 

در فقر فقیر باش و در صفوت صاف

با فقر و صفا درآ تو در کار مصاف

گر خصم تو صد تیغ برآرد ز غلاف

چون هیچ نبیند نزند زخم گزاف

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۳

 

گویند مرا چند بخندی ز گزاف

کارت همه عشرتست و گفتت همه لاف

ای خصم چو عنکبوت صفرا میباف

سیمرغ طربناک شناسد سر قاف

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۴

 

مهمان تو نیست دو سه روز و گزاف

خوان تو گرفته است از قاف به قاف

گر فتنه شود کسی معافست معاف

بر شمع کند همیشه پروانه طواف

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل

 

عاقبت‌دیدن نباشد دست‌باف

ورنه کی بودی ز دین‌ها اختلاف‌؟

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی‌الجهاد الاکبر

 

قوت از حق خواهم و توفیق و لاف

تا به سوزن بر کَنم این کوه قاف

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز

 

در خزان چون دید او یار خلاف

در کشید او رو و سر زیر لحاف

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴