گنجور

 
۱
۲
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را‌؟

خون بارد این چشمان که تا بینم من آن گلزار را

خورشید چون افروزدم تا هجر کمتر سوزدم

دل حیلتی آموزدم کز سر بگیرم کار را

ای عقل کلِ ذوفنون تعلیم فرما یک فسون

[...]

۱۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را

داد گلزار جمالت جان شیرین خار را

ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو

در سجودافتادگان و منتظر مر بار را

عقل از عقلی رود هم روح روحی گم کند

[...]

۱۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶

 

روح زیتونیست عاشق نار را

نار می‌جوید چو عاشق یار را

روح زیتونی بیفزا ای چراغ

ای معطل کرده دست افزار را

جان شهوانی که از شهوت زهد

[...]

۱۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴

 

سر به گریبان دَرَست صوفی اسرار را

تا چه برآرد ز غیب عاقبت کار را

می که به خُمِ حقست راز دلش مطلق‌ست

لیک بر او هم دق‌ست عاشق بیدار را

آب چو خاکی بُده باد در آتش شده

[...]

۹ بیت
مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۸ - فهم کردن مریدان کی ذاالنون دیوانه نشد قاصد کرده است

 

کشته بر جست و بگفت اسرار را

وا نمود آن زمرهٔ خون‌خوار را

۱ بیت
مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۹ - رنجانیدن امیری خفته‌ای را کی مار در دهانش رفته بود

 

چون بدید از خود برون آن مار را

سجده آورد آن نکو‌کردار را

۱ بیت
مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۰ - تتمهٔ نصیحت رسول علیه السلام بیمار را

 

گفت پیغامبر مر آن بیمار را

چون عیادت کرد یار زار را

۱ بیت
مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱ - سر آغاز

 

بر گشا گنجینهٔ اسرار را

در سوم دفتر بهل اعذار را

۱ بیت
مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۱ - رسیدن بانگ طلسمی نیم‌شب مهمان مسجد را

 

این نماید نور و سوزد یار را

و آن بصورت نار و گل زوار را

۱ بیت
مولانا
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۸