مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲
اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند
اگر این لشکر ما را ز چشم بد شکست افتد
به امر شاه لشکرها از آن بالا فروآید
اگر باد زمستانی کند باغ مرا ویران
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۲
لجکنن اغلن هی بزه کلکل
دغدن دغدا هی کزه کلکل
آی بکی سنسن کن بکی سنسن
بیمزه کلمه بامزه کلکل
لذ لحبی من حرکاتی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۷
چو بربندند ناگاهت زنخدان
همه کار جهان آن جا زنخ دان
چو می برند شاخی را ز دو نیم
بلرزد شاخ دیگر را دل از بیم
که گفتت گرد چرخ چنبری گرد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۲
ای دل نگویی چون شدی ور عشق روزافزون شدی
گاهی ز غم مجنون شدی گاهی ز محنت خون شدی
در عشق تو چون دم زدم صد فتنه شد اندر عدم
ای مطرب شیرین قدم میزن نوا تا صبحدم
گفتم که شد هنگام می ما غرقه اندر وام می
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۰
تو تا بنشستهای بر دار فانی
نشسته میروی و می نبینی
نشسته میروی این نیز نیکو است
اگر رویت در این گفتن سوی او است
بسی گشتی در این گرداب گردان
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۷
به جان تو ای طایی که سوی ما بازآیی
تو هر چه میفرمایی همه شکر میخایی
برآ به بام ای خوش خو به بام ما آور رو
دو سه قدم نه این سو رضای این مستان جو
اگر ملولی بستان قنینهای از مستان
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۳
ای جان، چندان خوبی، نوباوهٔ یعقوبی
خرخاشی، آشوبی، جانها را مطلوبی
جان جان مایی، معنی اسمایی
هستی اشیایی سر فتنهٔ غوغایی
چون جامی در خوردم، برخیزم، برگردم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۶
بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی
چون گذری بر سر کویش، پای نکو نه که نلغزی
حدثنی صاحب قلبی، طهر لی جلدة کلبی
اضحکنی نور فوادی، اسکرنی شربة ربی
وز در بسته چو برنجی، شیوه کنی زود بقنجی؟!
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
بود شاهی در زمانی پیش ازین
ملک دنیا بودش و هم ملک دین
اتفاقا شاه روزی شد سوار
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را
شه چو عجز آن حکیمان را بدید
پابرهنه جانب مسجد دوید
رفت در مسجد سوی محراب شد
سجدهگاه از اشک شه پر آب شد
چون به خویش آمد ز غرقاب فنا
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولیالتوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی
از خدا جوییم توفیق ادب
بیادب محروم گشت از لطف رب
بیادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد
مایده از آسمان در میرسید
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵ - ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند
دست بگشاد و کنارانش گرفت
همچو عشق اندر دل و جانش گرفت
دست و پیشانیش بوسیدن گرفت
وز مقام و راه پرسیدن گرفت
پرسپرسان میکشیدش تا به صدر
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند
قصهٔ رنجور و رنجوری بخواند
بعد از آن در پیش رنجورش نشاند
رنگ روی و نبض و قاروره بدید
هم علاماتش هم اسبابش شنید
گفت هر دارو کهایشان کردهاند
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک
گفت ای شه خلوتی کن خانه را
دور کن هم خویش و هم بیگانه را
کس ندارد گوش در دهلیزها
تا بپرسم زین کنیزک چیزها
خانه خالی مانْد و یک دَیّار نَه
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸ - دریافتن آن ولی رنج را و عرض کردن رنج او را پیش پادشاه
بعد از آن برخاست و عزم شاه کرد
شاه را زان شمّهای آگاه کرد
گفت تدبیر آن بوَد کان مرد را
حاضر آریم از پی این درد را
مرد زرگر را بخوان زان شهر دور
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹ - فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر
شه فرستاد آن طرف یک دو رسول
حاذقان و کافیان بس عَدول
تا سمرقند آمدند آن دو امیر
پیش آن زرگر ز شاهنشه بَشیر
«کای لطیف استاد کامل معرفت
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد
کشتن آن مرد بر دست حکیم
نه پی اومید بود و نه ز بیم
او نکشتش از برای طبع شاه
تا نیامد امر و الهام اله
آن پسر را کش خضر ببرید حلق
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
بود بقالی و وی را طوطیی
خوشنوایی سبز و گویا طوطیی
بر دکان بودی نگهبان دکان
نکته گفتی با همه سوداگران
در خطاب آدمی ناطق بدی
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب
بود شاهی در جُهودان ظلمساز
دشمنِ عیسی و نصرانی گُداز
عهدِ عیسی بود و نوبتْ آنِ او
جانِ موسی او و موسی جانِ او
شاهِ اَحْوَل کرد در راهِ خدا
[...]