فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۵
ازان پس به خوردن بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۳
چو نان خورده شد مجلس آراستند
نوازندهٔ رود و می خواستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
بزرگان فرزانه برخاستند
پذیره شدن را بیاراستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
بفرمود تا خوان بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۲ - داستان مزدک با قباد
تنش را به دیبا بیاراستند
گل و مشک و کافور و می خواستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
همه یک سر از جای برخاستند
برو آفرین نو آراستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
همه کهتری را بیاراستند
بسی بدره و بردهها خواستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۲ - داستان نوشزاد با کسری
بران ویژه دشنام ما خواستند
به هنگام بدگفتن آراستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
چو نان خورده شد جام میخواستند
به می جان روشن بیاراستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
ز پیش شهنشاه برخاستند
برو آفرینی نو آراستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۴ - داستان مهبود با زروان
مهان کهتری را بیاراستند
به دیهیم بر نام او خواستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
بزرگان داننده برخاستند
همه پاسخش را بیاراستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
برسم کیان خلعت آراستند
فرستاده را پیش اوخواستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
ز هرگونهٔ موبدان خواستند
چپ و راست گفتند و آراستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۶ - داستان درنهادن شطرنج
یکی خرم ایوان بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو
بدان تندی ازجای برخاستند
همی پشت پیلان بیاراستند