فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
بگفتم آنچه دانستم ز توحید
خدای خویش را تمجید و تحمید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
کنون زو آمده خواجه چو خورشید
جهان در فرّ نورش بسته امید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
الا تا بر فلک ماهست و خورشید
همیدون در جهان بیمست و امّید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
بقا بادش به کام خویش جاوید
بزرگان چون ستاره او چو خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
ز اصفاهان، دو بُت چُون ماه و خورشید.
خجستهْ آبناز و آبناهید.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
به بالا سرو و بارِ سَروْ خورشید.
به لبْ یاقوت و در یاقوتِ ناهید.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو
بمانیدَ انْدرین پیوند جاوید.
فروزنده به هم چون ماه و خورشید.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
چو زرد از ویس این گفتار بشنید
عنان بارهٔ شبگون بپیچید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۴ - خبردار شدن موبد از خواستن ویرو ویس را و رفتن به جنگ
ز بس کینه همی لرزید چون بید
چو در آب رونده عکس خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۴ - خبردار شدن موبد از خواستن ویرو ویس را و رفتن به جنگ
گهی چون مار سر خسته بپیچید
گهی چون خُم پر شیره بجوشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
تو گفتی بخت موبد بود خورشید
جهان از فرّ او ببرید امّید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
سیه چون انده و نازان چو امید
فرو هشته چو پرده پیش خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
میان هردوان درمانده ناهید
ز کردار همایون گشته نومید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چو روشن گشت شه را چشم امید
ز پستا زی خراسان برد خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چرا داری به وصل ویس امید
که هرگز کس نیابد وصل خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
ز پیشانیش تابان تیر و ناهید
ز رخسارش فروزان ماه و خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
گدازان شد تنم از بیم و امید
چو برف کوهسار از تاب خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
نگر تا تو نداری هرگز امید
که تابد بر تو آن تابنده خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
هم آلوده شوم در ننگ جاوید
هم از مینو بشویم دست امّید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
زن امیدوار بود از داغ امید
گدازد همچو برف از تاب خورشید