فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
کجا وصفش به گفتن هم نشاید
که پس پیرامنش چیزی بباید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
وگر کی بودن اندر وصفش آید
پس او را اول و آخر بباید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴ - گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد
ازین گیتی سوی دانش گراید
ز دانش یافتن رامش فزاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴ - گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد
چو نثر هر زبانش خوشتر آید
به نظم آن زبان معجز نماید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
فراوان کار بسته برگشاید
ترا از ما همه کامی برآید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
همان طبل و علم چونانکه باید
که چون او نامداری را بشاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
اگر بندد هوا را یا گشاید
ز فرمان خرد بیرون نیاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
که من سازت دهم چندانکه باید
ترا زین روی تقصیری نیاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
هر آن پیری که بُرنایی نماید،
جهانَش نَنگ و رسوایی فَزاید؛
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
که شهرو گر یکی دختر بِزاید،
به گیتی جُزْ شَهَنشَه را نَشاید.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو
به نامه مُهر موبد هم نباید.
گوا گر کس نباشد نیز شاید.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
اگر شویم ز بهر کام باید
مرا بی کام بودن بهتر آید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
بهل تا کام موبد برنیاید
و گر جانم برآید نیز شاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
چو کام هر کسی از من برآید
بجز دوزخ مرا جایی نشاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
زنان را این ز بهر مرد باید
که مردان را نشاط دل فزاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
به یک دل مهر پیوستن نشاید
چو خر کش بار بر یک سو نپاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
ترا از شاه و از من شرم ناید
که رامین بایدت موبد نباید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
که جز بد کیش از آن مادر نزاید
بجز جادو از آن گوهر نیاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
کنون جانم ببر کم جان نباید
چو من بدبخت جز بی جان نشاید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
ترا این خوی بد با جان برآید
وزین خوی بدت دوزخ نماید