فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین
کجا یابی تو چون من دوستداری
چو شاهنشاه موبد شهریاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین
چه آن سوگند و چه باد گذاری
چه آن زنهار و چه ابر بهاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
دلی دارم به دستت زینهاری
ندید از تو مگر زنهارخواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
همان ابری که باری درد و زاری
ازو بر بیدلانت سنگ باری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
چنین بودم که گفتم روزگاری
ببرده گوی کام از هر سواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
گهی با دوست کردن بردباری
گهی بی دوست کردن زارواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
نهادم دل بدان سان کم تو داری
ز تو فرمان و از من بردباری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
درخت پر گل و باغ بهاری
بهار خرم و ماه حصاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
دریغ آن مهر و آن امیدواری
که جانم را بُد اندر مهرکاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
به پای کوه نوشین رودباری
به گرد رود زرین مرغزاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر کردم جفا و زشت کاری
تو با من کن وفا و مهر و یاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
ز بی آبی درآمد روزگاری
که در وی خشک شد هر رودباری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
ز رامش بود کبگ کوهساری
چنان کز رنگ شیر مرغزاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
بداند هر که در آفاق باری
که یاری داد جان از بهر یاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۱ - آمدن ویس دگر بار بر روزن و سخن گفتنش با رخش رامین
من آن بودم که از اومیدواری
همی بردم به دریا بر، سماری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
ز تو دیدم فراوان خوب کاری
مگر بخشایش و آمرزگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
جزای من بس است این شرمساری
بلای من بس است این بردباری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
گمان بردم که تو شیر شکاری
نگیری جز گوزن مرغزاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
دلی کاو با تو راندی کامگاری
هم از تو چون کشیدی خشم و خواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
گهی جستم ز رویت یادگاری
گهی جستم ز هجرت غمگساری