گنجور

 
۱
۲
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - در ذم می

 

خرد را عجب آید از این نبید

وز آنکو به نبیدش دل آرمید

می از تن بزداید توان و هوش

فراوان ضرر است اندرین نبید

در آغاز، عروسی بود نکو

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - رود کارون

 

خوشا فصل بهار و رود کارون

افق از پرتو خورشید گلگون

ز عکس نخل‌ها بر صفحهٔ آب

نمایان صدهزاران نخل وارون

دمنده کشتی «کلگا»‌ی زیبا

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

همی نالم به دردا، همی گریم به زارا

که ماندم دور و مهجور، من از یار و دیارا

الا ای باد شبگیر، ازین شخص زمین‌گیر

ببر نام و خبر گیر، ز یار نامدارا

چو رفتم از خراسان‌، به دل گشتم هراسان

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

بسوختیم زبیداد چرخ و خواهد سوخت

کسی که علم فراموش کرد و جهل آموخت

بگو به سایهٔ دیوار دیگران خسبد

کسی که خانهٔ خود را به دیگران بفروخت

وطن زکید اجانب درون آتش و ما

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

حشمت محتشمان مایهٔ مرگ فقراست

داد ازین رسم فرومایه که در شهر شماست

یا رب این شهر چه شهر ست و چه خلقند این خلق

که به هر رهگذری نعش غریبی پیداست

می‌شنیدم سحری طفل یتیمی می گفت‌:

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

به کشوری که در آن ذره‌ای معارف نیست

اگرکه مرگ بباردکسی مخالف نیست

بگو به مجلس شورا چرا معارف را

هنوز منزلت کمترین مصارف نیست

وکیل بی‌هنر از موش مرده می‌ترسد

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

شاهدی کز پی او دیدهٔ گریانی نیست

نوبهاریست که هیچش نم بارانی نیست

گر شبانگه نشود دیدهٔ ابری گریان

بامدادان به چمن غنچهٔ خندانی نیست

الله الله مکن ای ابر چنین سنگدلی

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

گر نیم‌شبی مست در آغوش من افتد

چندان به لبش بوسه زنم کز سخن افتد

صد بار به پیش قدمش جان بسپارم

یکبار مگر گوشه چشمش به من افتد

ای بر سر سودای تو سرها شده بر باد

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

لب لعل تو می‌ فروشی کرد

چشم مست تو باده‌نوشی کرد

این خطاها چو دید حاجب حسن

زان خط سبز پرده‌پوشی کرد

چه پراکنده گفت زلف‌، که دوش

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

پیوند ببندند بتان لیک نپایند

ور زان که بپایند بگویند و نیایند

وانگه چو بیایند نخندند و ز عشاق

خواهند که‌شان هیچ‌ نبوسند و نگایند

گویند نباتی را، مردم به دهان در

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

بهار مژدهٔ نو داد فکر باده کنید

ز عمر خویش در این فصل استفاده کنید

خورید باده‌، مدارید غصهٔ کم و بیش

که غصه کم شود ار باده را زیاده کنید

مناسب است به شکرانهٔ مقام رفیع

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

کسی که افسر همت نهاد بر سر خویش

به دست کس ندهد اختیار کشور خویش

بگو به سفله که در دست اجنبی ندهد

کسی که نان پدر خورده‌، دست مادر خویش

چه غم عقیدهٔ ما را اگر به قول سفیه

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

ای دوست بیا لختی ترک می و ساغر کن

از میکده بیرون شو جان بر لب کوثر کن

مست می وحدت شو پا بر سر کثرت زن

فانی شو و باقی باش تقلید پیمبر کن

گفتار نبی بشنو، اسرار ولی دریاب

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

ای نرگست به خلق در فتنه بازکن

وی سنبل تودست تطاول درازکن‌*

چشمانت را حذر بود از دیدن رقیب

همچون مریضکان ز مرگ احترازکن

الفت چگونه دست دهد بین ما وشیخ

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

نهاده کشور دل باز رو به ویرانی

که دیده مملکتی را بدین پریشانی

دلا مکن گله از کس که خوار و زار شود

هر آن که‌ شد چو تو سرگشته در هوسرانی

ز تار زلف سیاه تو روز مشتاقان

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - در وصف دانا و جاهل

 

گرت اندر صفت جن و ملک هیچ شک است

بین به نادان و خردمند که جن و ملک است

مردم نادان بر خاک بماند چون دیو

وآن که آموخت خرد همچو ملک بر فلک است

از پی مردم عالم همه جا عائله‌هاست

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۰ - قطعه

 

در خوردن بشر خاک از بس که حرص دارد

از سنگ قبر هر روز دندان نوگذارد

سنگ مزار عاشق سرپوش نامرادیست

این سنگ را کس ای کاش از جای برندارد

بهتر بود ز سیصد الحمد قل هو اله

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۷ - صبر و ثبات

 

مرد باید که ز گشت فلک و اختر

تن به‌اندوه و به‌غم خیره نرنجاند

صبر بایدکه به آلام ظفر یابی

ور نه آلام تن مرد بسنباند

مرد را شاید در محنت روزافزون

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - دل خودکامه

 

کاش بودم زان کسان کاندر جهان

سازگار آیند با هر خار و خس

یا از آن مردم که گرد آیند زود

نزد هرشیرینیئی همچون مگس

آن کسم منکر سر خودکامگی

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰ - منت از مردمان پست مکش

 

ای برادر ز بهر لذت نفس

سر ز هر شهوتی که هست مکش

از زنا و لواط روی متاب

وز شراب و قمار دست مکش

غسل جز در زلال خمر مکن

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۴