هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مطایبات » شمارهٔ ۱
به یار وعدهخلافم گر اتفاق افتاد
نخست گوشزدش این پیام خواهم کرد
که تا کیم به فسون گویی آنچه میخواهی
به صبح اگرچه نکردم به شام خواهم کرد
خدا گواست که گر آنچه گفتهام نکنی
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مطایبات » شمارهٔ ۲
با حریفی که بیسبب دارد
سر آزار من بگو زنهار
گرچه از حکه در تعب باشی
... خر را به ... خویش مخار
هان و هان راه خویش گیر و برو
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱
در زمان خدیو دارا شان
آن کرم پیشهٔ کریم نهاد
سایه حق کریمخان که ز عدل
زینت دهر و زیب دوران داد
شهریار جهان که در گیتی
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲
از محمدعلی آن گلبن بیخار افسوس
که ز دنیا به جوانی به سوی عقبی شد
رفت ناگاه ازین گلشن و ناچید گلی
از جفای فلکش خار اجل برپا شد
شد جوان زین چمن و پیر و جوان را ز غمش
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳
گرامیترین یاری از دوستان
که روشن روان است و صاحب نظر
به تزویج محبوبهای میل کرد
که سترش عفاف است و زیبش هنر
چو با یکدیگر خوش درآمیختند
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۴
خان والا گهر محمدخان
که ازو بود ملک و دین معمور
آنکه چون او نزاد فرزندی
مادر دهر در مرور دهور
آنکه در روزگار معدلتش
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۵ - تاریخ بنا
خان ذیجاه فلک مرتبه عبدالرزاق
آستان برترش از ذروه کیوان بنگر
چرخ و انجم همه را بر درش از بخت بلند
تابع حکم ببین بندهٔ فرمان بنگر
شیر با صولتش آید به نظر گربهٔ زال
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۶
آه که از جور چرخ، وز ستم روزگار
خسرو ملک وجود، شد به دیار عدم
آه که برچیده شد زود ز بزم جهان
مسند شهبازخان خان جمیل الشیم
رفت امیر زمان تاج اعاظم که بود
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۷
دریغ از حاجی ابراهیم آن دانای روشندل
که زاد از مادر ایام با ایمان و دین توام
دریغ و درد از آن شمع سحر خیزان که بود او را
دلی پر آتش از ترس خدا و دیدهٔ پرنم
هزار افسوس از آن نخل برومند ثمرپرور
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۸
شکرلله که جهان را ز قدوم
زیب نو داد محمد کاظم
روشن از مقدم خود گیتی را
ساخت چون زاد محمد کاظم
از رخ خود همهٔ یاران را
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۹
خان احمد دون کز ستم و ظلم پیاپی
بر خلق رساندی الم و رنج دمادم
آن فتنهٔ عالم که ز ظلم و ستمش بود
بس سینه پر از آتش و بس دیده پر از نم
نزدیک به آن شد که زهم ریزد و پاشد
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۰ - تاریخ مرمت گلدستهٔ قم
سپهر مجد و خورشید سماحت اختر عزت
نظام عالم و دستور گیتی آصف دوران
جناب صاحب اعظم خدیو افخم اکرم
ربیع گلشن عالم بهار عالم امکان
جهانگیر و جهانبخش و جهاندار و جهان داور
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۱
حیف از حاجی محمد صادق روش ضمیر
شمع بزم افروز زیبای شبستان جهان
حیف از آن ماه جهان آرای بینقصان که کرد
جای در زیر زمین آخر ز دور آسمان
حیف از آن مهر جهانتاب بلند اختر که شد
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۲
صدهزار افسوس کز جور سپهر واژگون
رفت از دار جهان فخر زمان شهبازخان
درة التاج امارت قرة العین کمال
خیمهٔ اجلال بیرون زد به صوب لامکان
آفتاب آسمان حشمت و جاه و جلال
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۳ - ماده تاریخ آذر بیگدلی
بلبل گویای این باغ آذر از دور سپهر
لب فروبست از نوای زندگی ناگاه آه
ناگهان دم درکشید از بذلهٔ دلکش دریغ
عاقبت خاموش گشت از نغمهٔ دلخواه آه
دامن صحبت کشید از چنگ اهل دل فسوس
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۴ - تاریخ بنای حوض
در عهد خان دوران فرمانروای گیتی
یعنی کریمخان آن خان سپهر خرگاه
شیرافکنی که در رزم گر شیر بیند او را
از پیش او گریزد چون شیر دیده روباه
فرماندهی که بر چرخ روز و شب و مه و سال
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۵ - تاریخ ولادت
فخر زمان میرزا صادق نیکو سرشت
معدن عز و شرف، منبع جود و سخا
آن که رسد روز و شب از کف فیاض او
جود به هر بینصیب، فیض به هر بینوا
منتظر فیض حق بود شب و روز و گشت
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۶ - تاریخ رحلت
چون ز بیداد چرخ بدرنسا
شد ز عالم به جنت الماوی
گفت هاتف برای تاریخش
از جهان رفت حیف بدرنسا
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۷
حیف از هدیه آن گل رعنا
که پری چهره بود و حور سرشت
حیف از آن تازه گل که بر شاخش
دست گلچین روزگار نهشت
از حریرش لباس بود آخر
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۸
دریغ و درد که دور سپهر فاطمه را
به کام ریخت به ناکام شربت فرقت
هزار حیف ازین مایهٔ عفاف که بود
طراز قامت رعناش کسوت عصمت
دل از متاع جهان کند از آن به آسانی
[...]