جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۱ - قال بعض کبراء العارفین قدس سره معنی لااله الاالله ان لا شی ء مما یدعی الها غیرالله
معنی لااله الاالله
آن بود پیش عارف آگاه
کانچه خوانند مشرکانش خدا
گرچه باشد ز فرط جهل و عما
نیست آن در حقیقت الا حق
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۴ - در بیان فرق میان رقص ارباب نقص و حال اهل کمال
رقص ناقص به سوی نقص بود
جنبش کاملان نه رقص بود
می زند مرغ جانشان پر و بال
تا رهد باز ازین حضیض وبال
گرچه هر روز یک صدا و ندا
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۶ - اشارت به آنکه امر دو قسم است ایجادی و ایجابی
بر دو قسم است امر اگر یابی
امر ایجادی است و ایجابی
امر ایجادی امر کن باشد
که مفیض نو و کهن باشد
زو تخلف نمی کند مدلول
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۰ - تمثیل
به رهی تیز می گذشت کسی
دامنش را گرفت بوالهوسی
که روان باش نام خویش بگوی
لقب باب و مام خویش بگوی
گفت روزی که زادم از مادر
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۷ - مناجات
ای خدا کمترین گدای توام
چشم بر خوان کبریای توام
می رسم بر در تو هر روزه
شی ء لله زنان به دریوزه
نفس و شیطان که خصم دین منند
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۰ - تمثیل
سگکی می شد استخوان به دهان
کرده ره بر کنار آب روان
بس که آن آب صاف و روشن بود
عکس آن استخوان در آب نمود
برد بیچاره سگ گمان که مگر
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۹ - تمثیل
گفت روباه بچه با روباه
کای ز مکر سگان ده آگاه
بازیی کن مراکنون تعلیم
که بدان از سگم نباشد بیم
گفت ازان بازیی نبینم به
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳۴ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم یکفی ابن آدم فی لقیمات یقمن صلبه
مصطفی گفت آدمیزاده
که به خوردن حریص افتاده
باشدش چند لقمگک کافی
که به ابقای او بود وافی
قامت او ازان بماند راست
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۰ - حکایت بر سبیل تمثیل
سائلی گفت با کسی به عجب
با فلانت چه نسبت است و نسب
گفت او ترک هست من تاجیک
لیک داریم خویشی نزدیک
دارد او پر درختها باغی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۴ - اشارة الی صفاته سبحانه
به صفات کمال موصوف است
به نعوت جلال معروف است
باشد اسمای او چنان بسیار
که بود برتر از قیاس و شمار
در خبر گرچه هست صد کم یک
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۶ - اشارت به علم
هست بعد از حیات علم و شعور
علمی از سبق جهل و فکرت دور
متعلق به جمله کلیات
متجاوز ازان به جزئیات
ذره ای نیست در مکین و مکان
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۹ - اشارت به سمع و بصر
هر یک از وصف سمع و وصف بصر
هست جز علم معیتی دیگر
نیست از گوش سر شنیدن او
نیست موقوف دیده دیدن او
بشنود خدا دور یا نزدیک
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۱۱ - اشارة الی افعاله سبحانه
حادثات جهان چه شر و چه خیر
همه تقدیر او بود لاغیر
فعل ما خواه زشت و خواه نکو
یک به یک هست آفریده او
نیک و بد گرچه مقتضای قضاست
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۱۵ - اشارة الی ختمیته صلی الله علیه و سلم
خاتم الانبیاء و الرسل است
دیگران همچو جزو و او چو کل است
از پی او رسول دیگر نیست
بعد ازو هیچ کس پیمبر نیست
چون در آخر زمان به قول رسول
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲۰ - اشارت به آنکه کتاب الله قدیم است
چون کتاب خدا کلام خداست
از صفات کلام بنده جداست
مکن از حق کران چو معتزلی
لایزالیش دان و لم یزلی
حرف و صوتی که نو به نو حادث
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۲۰ - اشارت به جماعتی که در مظاهر صوری و معنوی مشهود ایشان جز جمال مطلق حضرت حق جل ذکره نیست
وان دگر گرچه سوی صورت رو
آورد نیست قید صورت او
پیش او حسن صورت و معنی
چون دو آیینه اند داده جلی
دیده بر هر کدام بگشاید
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۹ - در بیان آنکه چون عاشق ظلمت وایه های نفس بداند روی از خود بگرداند و در معشوق آورد
عاشق صدق جو چو دریابد
ظلمت خود ز خود عنان تابد
روی جان آورد به قبله دوست
نشود محتجب ز مغز به پوست
هر چه گوید برای او گوید
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۰ - اشاره به آنچه حق سبحانه و تعالی در شأن پادشاهان عجم به داوود علیه السلام کرده است
گفت با داوود پیغمبر خدای
کامت خود را بگوی ای نیک رای
کز عجم چون پادشاهان آورند
نام ایشان جز به نیکی کم برند
گرچه بود آتشپرستی دینشان
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱ - آغاز
قبله همت خدای شناس
هست بر نعمت خدای سپاس
خاصه بر نعمتی که دیر بقاست
در جهان تا جهان به جاست به جاست
چیست آن نکته های هوشیاران
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۶۱ - ندبه حکیم پنجم
به دانای پنجم چو نوبت فتاد
زبان با سکندر بدینسان گشاد
که ای برده رنج سرای سپنج
بسی جمع کرده به هم مال و گنج
دریغا که بیهوده شد رنج تو
[...]