جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۵ - تمثیل
جغد مسکین نشسته پهلوی باز
چون از آنجا دهندشان پرواز
باز سازد ز قصر شه خانه
جغد پرد به کنج ویرانه
میل هر کس به سوی مسکن اوست
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۱ - اشارت به بعضی از اوصاف و اخلاق حضرت خواجه و اصحاب ایشان ابقاهم الله تعالی ما أمکن البقاء و رقاهم ما تیسر الارتقاء
زده اصحاب و خواجه حلقه به هم
چون نگین اند و حلقه در خاتم
رازدانان که راز دین دانند
اسم اعظم ازان نگین خوانند
حبذا حلقه ای که فوج ملک
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۸ - مقاله چهارم در اقامت نمازهای پنجگانه که پنجه طاقت قوی پنجگان تاب مشقت داده اوست و جبین عزت گردن فرازان به خاک مذلت نهاده او
ای شده رخنه صف طاعت ز تو
مانده تهی سلک جماعت ز تو
پنبه غفلت چو تو را بست گوش
سود نکردت ز مؤذن خروش
نعره او خواب تو را کم نکرد
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۸ - مقاله چهاردهم در اشارت به حال وزیران و دبیران که رقم عدالت و ظلم بر صفحات ایام از رشحات اقلام ایشان است
ای چو قلم صورت خود کرده راست
میل رقم های کج از تو خطاست
تا قلم آسا به سر خود روی
گرچه همه نیک روی بد روی
هر که به یک حرف قلم کج نهاد
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۲ - عقد پنجم در بیان یکتایی و برهان بی همتایی حق سبحانه که در بیان و برهان همه زبان آوران یکسانند و همه بی زبانان یکزبان
ای درین بتکده طبع فریب
برده غوغای بتان از تو شکیب
طبع را بند خرد بر پا نه
پای اندیشه درین غوغا نه
بنگر این انجم و مهر و مه را
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
ای به صوفیگری آوازه بلند
کرده زین شغل به آوازه پسند
دل چو خم چند بر آوازه نهی
ناید آوازه جز از خم تهی
چون دهد کوس برون بانگ ز پوست
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۴ - عقد نهم در مقام توبه که پشت بر مخالفات کردن است و روی در موافقات آوردن
پیش ازان کایدت این واقعه پیش
به که از توبه کنی چاره خویش
دامن از نفس و هوا درچینی
پس زانوی وفا بنشینی
هر چه بد باشد ازان بازآیی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین
ای گرانمایه ترین گوهر پاک
وی سبک سایه ترین پیکر خاک
پیکر خاک طلسم است و تو گنج
گنجی از بحر ازل گوهر سنج
هست گنج تو ز هر گنج فره
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن
ای دلت را سر بیخویشی نه
جنبش عاقبتاندیشی نه
گه به کاشانه نهی گاه به باغ
مسند ایمنی و مهد فراغ
کردهای عام گل منزل دل
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۸ - عقد هفدهم در توکل که اعتماد است بر کفیل ارزاق و تفویض امر به تدبیر وکیل علی الاطلاق عمت الاؤه و تقدست اسماؤه
ای در اسباب جهان پای تو بند
ماندن از راه بدین سلسله چند
بگسل از پای خود این سلسله را
باشد از پی برسی قافله را
قافله پی به مسبب برده
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۰ - خواب دیدن یوسف علیه السلام که آفتاب و ماه و یازده ستاره وی را سجده می برند و شنیدن اخوان آن را و زیادت شدن حسد ایشان
خوش آن کز بند صورت باز رسته
ز سحر چشمبندان چشم بسته
دلش بیدار و چشمش در شکر خواب
ندیده کس چنین بیدار در خواب
بپوشیده ز ناپاینده دیده
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵ - در معنی عشق صادقان و صدق عاشقان
چون صبح ازل ز عشق دم زد
عشق آتش شوق در قلم زد
از لوح عدم قلم سرافراشت
صد نقش بدیع پیکر انگاشت
هستند افلاک زاده عشق
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۳ - خبر یافتن پدر لیلی از ملاقات کردن وی با مجنون و سیاست کردن وی بر آن
مجنون چو به حکم آن دل افروز
محروم شد از زیارت روز
تا روز غمش به شب رسدی
صد ره جانش به لب رسیدی
شبها به لباس شبروانه
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۸ - گوش خالی فرزند ارجمند را به گوهر پند گوهر بند کردن و لوح ساده اش را به نقوش نصیحت نشانمند ساختن
بیا ای جگر گوشه فرزند من
بنه گوش بر گوهر پند من
صدف وار بنشین دمی لب خموش
چو گوهر فشانم به من دار گوش
شنو پند و دانش به آن یار کن
[...]