گنجور

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲ - اشارت به تنزیه و تقدس حضرت حق سبحانه و تعالی

 

جل من لااله الا هو

لا تقل کیف هو و لا ما هو

کل فی نعت ذاته الالسن

حار فی نور و جهه الأعین

لمعات جمال او ظاهر

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۷ - حکایت آن غوری که در مناره پنهان شده بود و فریاد می کرد که مرا مجویید که من اینجا نیستم

 

روستایی ز دست باران جست

رفت و در پای ناودان بنشست

ساده ای از تکاو عرصه غور

کرد روزی به سوی شهر عبور

مانده و گرسنه ز راه تکاو

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۰ - در بیان جواب از سؤالی که چون بنده مختار در اختیار خود مجبور باشد اختیار وی به جبر راجع شود پس حکمت تکلیف وی به اوامر و نواهی چه باشد

 

گر تو گویی چو بنده مامور

هست در اختیار خود مجبور

اختیارش به جبر شد راجع

وان بود امر و نهی را مانع

کس نگوید به سنگ کز لب بام

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶۵ - در ذکر حال طایفه دیگر از بی ادبان در احکام الهی و ادب نبوی چیزها می افزایند به مقتضای طبع و هوای خویش

 

دیگری زان فریق گویم کیست

آنکه در هر عمل به وسوسه زیست

نیست در راه دین وظیفه او

غیر وسواس در نماز و وضو

رو سوی کوزه و سبو نکند

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۸ - اشارت به رکن دوم از ارکان مقام ابدال که دوام صمت است

 

چون نشستن خموش نتوانم

باری از خامشی سخن رانم

چون سخن لله و مع الله نیست

شیوه عارفان آگه نیست

با خدا گوی یا برای خدای

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱ - آغاز دفتر ثانی مثنوی ملقب به سلسلة الذهب المتوسل بها الی اعز مقصد و اجل مطلب

 

بسم الله الرحمن الرحیم

هست صلای سر خوان کریم

بشنو ای گوش بر فسانه عشق

از صریر قلم ترانه عشق

قلم اینک چو نی به لحن صریر

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۴ - حکایت شخصی که در ولادت فرزند از بزرگی استمداد همت کرده بود و باز از برای خلاصی از شر وی از همان بزرگ استمداد می کرد

 

پیش شیخی رفت آن مرد فضول

بهر بی فرزندیش خاطر ملول

گفت با من دار شیخا همتی

تا ببخشد کردگارم دولتی

تازه سروی روید از آب و گلم

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۸۳ - حکایت آن جوانمرد که چون به روی معشوق که چشم روشنش بود آبله افتاد خود را به نابینایی فرانمود تا معشوق نداند که عیب وی را می بیند

 

آن جوانمرد زنی زیبا خواست

خانه دل به خیالش آراست

لیک ازان پیش که بینند به هم

وز پی وصل نشینند به هم

آن صنم عارضه ای پیدا کرد

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۸۸ - عقد بیست و هفتم در اخلاص که پای همت بر سر هوا نهادن است و گردن ارادت از ربقه ریا گشادن

 

ای به خود رسته که چون شاخ گیا

می دهد جنبش تو باد هوا

تا کی از باد هوا جنبیدن

چون هوا نیست خوش آرامیدن

هست جنبش ز هوا عادت خس

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۲ - حکایت آن راستگوی که از ناراستی کج اندیشان به مسافرت بسیار سخن خود را راست کرد

 

شنیدم که شاهی به هندوستان

برافروخت بزم از رخ دوستان

چو طوطی به هر نکته گویا شدند

به نادر خبرها شکرخا شدند

یکی گفت کاندر دیار عرب

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۹ - خردنامه اسقلینوس

 

خرد جمله لب شد زمین بوس را

زمین بوسی اسقلینوس را

حکیمی که چون لب به حکمت گشاد

ز طبع گهربارش این نکته زاد

که ای غرقه نعمت ایزدی

[...]

۲۴ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۷ - حکایت آن حکیم کشتی شکسته رخت به دریا فکنده که بعد از نجات به واسطه حکمت به درجات رسید

 

حکیمی از آنجا که روشندلان

نفورند از ظلمت جاهلان

پی شستن از دل غباری که داشت

برون برد رخت از دیاری که داشت

چو رنج بیابان به پایان رساند

[...]

۲۴ بیت
جامی