شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۰ - جواب به سوال دوم
کسی مرد تمام است کز تمامی
کند با خواجگی کارِ غلامی
پس آنگاهی که ببرید او مسافت
نهد حقّ بر سرش تاجِ خلافت
بقایی یابد او بعد از فنا باز
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۱ - قاعده در بطلان حلول و اتحاد
من و ما و تو و او هست یک چیز
که در وحدت نباشد هیچ تمییز
هر آن کو خالی از خود چون خلا شد
انا الحق اندر او صوت و صدا شد
شود با وجه باقی غیر هالک
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۳ - حق الیقین
به محیط افکن ای خرد زورق
جای باطل نماند «جاء الحق»
چند از آیات انفس و آفاق
«اولم یکف» خوان علی الاطلاق
به دلیلی، پسندیده نیست خدای
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱ - الفصل الثّانی فی توحیده تعالی علم الیقین
وحدت تو ز کثرت اشیا
هست مانند هستیت پیدا
جزوهای جهان زکوه و ز کاه
همه در «لا اِله الاّ اللّه»
«قل هواللّه» گفت با تو احد
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۱۱ - الفرقة الثالثة
از نصارا چو صوفیان فضول
گشت مشهور اتحاد و حلول
آن خدا و رسول و مریم گفت
این خدا و وجود آدم گفت
عامه از وحدت اتحاد انگیخت
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل چهارم » بخش ۲ - عین الیقین
کردن و ترک فعل یکسانست
همه در قدرت و در امکانست
تا یکی را از آن بر افزاید
به ضرورت مرجحی باید
پس ارادت به بود یا نابود
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل پنجم » بخش ۲ - عین الیقین
هر کجا علم و قدرت است آن شی
سامع است و بصیر و مدرک و حی
علم و قدرت چو نعت هر زنده است
بصر و سمع از او نماینده است
غیرعلم است این صفات ورا
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل پنجم » بخش ۴ - التمثیل
نفس و عقل چون زجاجه و مشکوة
دل چو مصباح ونور او ز صفات
خانهای کاندر اوست این قندیل
تن انسان بود بدین تأویل
چشم و گوش و مشام و ذوق و مسام
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل ششم » بخش ۷ - الفرقة الثانیة
در راه اعتزال هرزه سرای
هست مخلوق حق کلام خدای
ذات حق بی سخن بود اکنون
نیست لایق به حضرت بیچون
علم حق چون بدین کلام عظیم
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل اول » بخش ۲ - عین الیقین
آنکه ذات آفرین بیش و کم است
از صفت آفریدنش چه غم است
اختیاری کز اضطرار بود
نزد عاقل نه اختیار بود
خالق کل شیء از که و کی
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل اول » بخش ۴ - حکایت
شیخ الاسلام دُرّ معنی سفت
در جواب کسی که با او گفت
هیچ آمد شدی خدا را بود؟
گفت باری بگو که ما را بود
خلق را میبرند و میآرند
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل دوم » بخش ۱ - الفصل الثانی فی انّ افعاله لا تُعلَّل و انّ الجزاء لیس بالعمل علم الیقین
فعل باری پی غرض نبود
زانکه در ذات او عرض نبوَد
لاابالی است ذات بی مثلش
باز چون ذات، بی سبب فعلش
عاصیی را اگر ببخشاید
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۲ - الضّلال المبین
نزد ایشان زفهم و وهم و گمان
واجب است دایماً وجود زمان
باز قومی دگر از ایشان هم
ممتنع گفته مقتضای عدم
در ضلال مبین هم این و هم آن
[...]