گنجور

 
شیخ محمود شبستری

هر کجا علم و قدرت است آن شی

سامع است و بصیر و مدرک و حی

علم و قدرت چو نعت هر زنده است

بصر و سمع از او نماینده است

غیرعلم است این صفات ورا

نیست علم وز علم نیست جدا

دیدنی و شنیدنی همه او

جمله داند چنانک هست نکو

علم را نیست حاجت از اعضاء

خاصه فعل علم ذات خدا

دیدنی و شنیدنی به وجود

هست موقوف شاهد و مشهود

وان نه موقوف حس و احساس است

غیر از این عین شک و وسواس

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]